افکار این تیمیه
ابن تیمیه فقیه و متکلم مسلمان دوره حمله مغول در سال ۳۶۲۱ میلادی در حران از شهرهای ترکیه کنونی بدنیا آمد و در سال ۳۱۶۱ میلادی بعد از ۲۶ سال مبارزه و تعلیم و تعلم وفات یافت. ابن تیمیه در فقه حنبلی خیلی زود به مقام اجتهاد رسید ولی در ارائه فتواها هرگز خود را محدود به فقه حنبلی نمی کرد و حتی بسیاری از فتواهای او مطابق هیچیک از مذاهب چهارگانه اهل تسنن یعنی حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی نبود. وی پیرو نقل و حدیث است و با اندیشه و عقل بکلی مخالف و دشمن سرسخت شیعه و تصوف بود و قتل آنها را به صرف داشتن عقیده مجاز می شمرد.
مبانى فکرى ابن تیمیه را در مورد اصلی میتوان خلاصه کرد :
-1 حمل صفات خبرى بر معانى لغوى:وجه « ابن تیمیه صفاتى که قرآن و حدیث از آن خبر داده و خرد آنرا درک نکرده است، مانند و نظائر آنها که معانى لغوى این صفات، ملازم با جسمانى » استواء بر عرش « و» ید « و» بودن خداست را بر همان معانى لغوى و متداول عرفى حمل می کند و کسانى را که این نوع از صفات را بر معانى مجازى حمل مى کنند، به باد انتقاد مى گیرد.
-2 عادى جلوه دادن مقامات پیامبران مخصوصا پیامبر اسلام و اولیاى الهى و اینکه آنان پس از مرگ کوچکترین تفاوتى با افراد عادى ندارند.
-3 انکار فضائل مسلم اهل بیت که در صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده است. وى در احادیث صحیحى را که مربوط به مناقب على و خاندان » منهاج السنة « کتاب خود به نام اوست، بدون ارائه مدرکى، انکار مى نماید و همه را مجعول اعلام میکند.
-4 مخالفت وى با مبانى فکرى مذاهب چهار گانه اهل سنت .
تقدم عمل برنظر در اندیشه های اهل سنت
ب- بنیادگرایی اسلامی در سه دیدگاه متفاوت مورد ارزیابی قرار گرفته است:
-1 بنیادگرایی اسلامی بعنوان پاسخ به بحران مواجهه دولت ملت در خاورمیانه:
از منظر این دیدگاه بنیادگرایی می تواند عكس العمل افراطی به بحرانهای وسیع عام و فراگیر نظیر رشد جمعیت، شهرنشینی و زیست محیطی بغرنج شده است. این بحران شامل محرومیت اجتماعی، فقر مداوم، فساد، فامیل بازی، وابستگی به غرب از لحاظ امنیتی و دفاعی و اقتصادی، فقدان مشروعیت سیاسی و تنزل حاكمیت قانون است. همچنین این بحران به وسیله بی ثباتی سیاسی عمومی نظامهای سیاسی غیرپاسخ گو و نامطمئن حفظ قدرت سیاسی در كشورهای اسلامی تشدید می گردد.
-2 دیدگاه دوم: هانتینگتون ظهور بنیادگرایی اسلامی را زمینه برخورد تمدنی میان دارالاسلام در یك طرف و تمدن یهودی مسیحی در طرف دیگر می داند. با این تعبیر كه ستیزه بین تمدن ها جایگزین سیستم قبلی جنگ سرد و رقابت ایدئولوژیك دوران جنگ سرد می گردد.كنترل متقابل » محور مركزی سیاستهای جهان « بر طبق نظر هانتینگتون در قرن 21 م قدرت و فرهنگ غرب با قدرت و فرهنگ جوامع غیرغربی خواهد بود. از دید وی، پایان جنگ سرد راه گشای یك ارتباط نظامی بین اسلام و كنفوسیوس غیرعربی بود كه برای رشد همكاری بین تمدنهای غیرغربی برای مواجهه با تسلط جهان غرب طراحی گردید.
-3 پیوند بنیادگرایی با اسلام سیاسی بعنوان یك نیروی معتبر جدید برای تغییرات مثبت: بر طبق این دیدگاه مسلمانان اسلام را مكتبی فراتر از دین و عبادات دانسته و آن را متفاوت با سكولاریسم دولتی موجود در كشورهای اسلامی می دانند این شعار بیشتر در كشورهایی شنیده می شود كه اسلامگرایان در فعالیتهای تند همراه با برخورد برای براندازی رژیم های خود مشاركت دارند مانند مصر و الجزایر.
-4 عکس العمل در برابر غربی شدن: به جهت تلاش براي بي اعتبار كردن مشروعیت دولتهاي مستعمره اسلامگرایان بنیادهاي نظام بین الملل غربی را به چالش كشیدند، اما فقط سرشت دولت و ساختار نظام بین الملل نبود كه موجب عكس العمل اسلامگرایان شد، بلكه اسلامگرایان به اعتبار مفاهیمی چون دموكراسی و حقوق بشر كه غربی ها بر قسمت دیگر جهان تسلیم داده بودند، حمله كردند .
تفاوت گروههای سلفی طالبان و القاعده
طالبان جمع طالب به معنای طلبه ها نام گروهی از شبه نظامیان افراط گرای دینی مخالف دولت افغانستان بودند که وابسته به مکاتب حنفی و وهابی هستند. حمایت های مکرر و القائات پنهان عربستان سعودی از طالبان آنها را با برداشت انحرافی از شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت باعث شد این گروه خیلی زود پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کنند. بعد از تسخیر سه چهارم خاک افغانستان طالبان نام حکومت خود را امارت اسلامی افغانستان گذاشتند و کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تنها کشورهایی بودند که طالبان را به رسمیت شناختند .
تفاوت طالبان و القاعده را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
الف- نیروهای طالبان برهبری اسامه بن لادن که سعودی الاصل بود، وابسته به قومی خاص در افغانستان بودند و تلاش داشتند تا نیروهای نظامی خود را از مدارس دینی پاکستان جذب نمایند، اما القاعده از کشورهای مختلف گرد بن لادن جمع شدند تا در کنار نیروهای طالبان به جنگ بپردازند . نیروهای القاعده از کشورهایی چون یمن، عربستان سعودی، کویت و چند کشور عرب زبان دیگر گرد بن لادن جمع شده بودند و نقطه مشترک میان تمام این نیروها، عرب زبان بودن آنهاست، آنگونه که همچنان این نیروها را با عنوان عرب افغان می شناسند
ب- به گفته نزدیکان بن لادن، ملا عمر رهبر طالبان چندان از علوم دینی باخبر نبود و حتی نمی توانست بدرستی بزبان عربی تکلم نماید، اما با این وجود مدعی آن بود که اسلامی که او شناخته و معرفی می کند خالص و ناب است، محدوده فکری و عمل طالبان حداکثر به مدارس دینی حقانی و نهایتا تا افغانستان وصل می شد. اما عناصر القاعده در هر کجا که اقدامات تروریستی با اهداف حاص پیش می آمد، رد پایی داشتند. از همین روست که رد نیروهای القاعده را می توان در هر کدام از درگیری های خشونت بار در خاورمیانه، چچن، بوسنی، پاکستان و دیگر مکان ها مشاهده کرد.
ج- رهبران القاعده گرچه به صورت سنتی خود را زیر بیعت رهبر طالبان معرفی می کنند، اما در عمل جایگاهی برای این گروه قائل نبودند، زمانی که نیروهای طالبان قوانین و برداشت افراطی خود از اسلام را ارائه کرده و دیدن تصاویر تلویزیون را حرام اعلام کرده و سینماهای کابل را تخریب می کردند، رهبر القاعده پیام های خود را به صورت تصویری برای تمام مردم جهان مخابره کرده و مشاورانی داشتند که از قدرت شبکه اینترنت باخبر بودند و همیشه خبرنگارانی همراه داشتند تا اخبار مربوط به عملکرد آنان را پوشش دهند، حال آنکه از رهبر طالبان فقط عکسی در دست است .
د- اکثر پایگاه های ثابت نظامی طالبان و القاعده، بعد از حمله آمریکا به افغانستان نابود شد. چرا که این پایگاه ها محل استقرار جنگجویان بود و از چشم سازمان های اطلاعاتی دنیا نیز مخفی نبود، به همین دلیل بعد از حمله آمریکا از بین رفتند و ساکنان آن مجبور شدند به کوه ها فرار کنند و مخفی شوند. ولی نیروهای القاعده مکان مشخصی ندارند. برای نیروهای القاعده هدف نابودی قدرت های استکباری بوده و مهم نیست این قدرت کفر کجا باشد، استراتژی این نیروهای جنگجو از ابتدا آن بوده که منافع این قدرت ها را در هر کجای جهان حتی در خود کشورهای غربی و آمریکا به چالش بگیرند. آنچنان که بخشی از اهداف تروریستی خود را در کشورهای عربستان سعودی و آمریکا و با همکاری جدایی طلبان چچنی علیه روسیه وارد عمل شدند . لذا نگاه طلاب علوم دینی افغان فقط به محدود جغرافیایی خاصی است و هر زمان که منافع آنان حکم کند به دیدار مسولان آمریکایی نیزمی روند و حتی حاضرند برای دیگر جنگجویان در افغانستان مانع ایجاد کنند.
و- القاعده به واحدهای انفورماتیک، نظامی، تبلیغاتی و آموزش های نظامی مرحله به مرحله تقسیم میگردد و دارای توانایی هایی است که آنان را چندین گام جلوتر از دیگر نیروهای جهادی قرار می هد چرا که با پول های رهبر القاعده این امکان برای آنان فراهم میگردد که بتوانند با جمع آوری اطلاعات و جذب افراد متخصص به اهداف مورد نظر خود برسند. در واقع جنگجویان طالبان در مقام مقایسه با القاعده، مبتدیانی هستند که بغیر از سلاح های نظامی که در دست دارند افکار جای مانده در تاریخ را دارند.
دلایل استقبال از گروه های سلفی در جهان امروز
دلایل گرایش به گروه های سلفی بخصوص گروه داعش می تواند متعدد باشد که در زیر به برخی از مهمترین آنها اشاره می کنیم:
الف- نزدیکی افکار این گروه ها به افکار سلفی هایی چون وهابیت:
بعنوان مثال بیشتر جوانان عربستانی به تفکرات گروه تروریستی داعش تمایل دارند، زیرا این گروه به لحاظ افکار و رویکردها به افکار و وهابیت بسیار نزدیک است و با شنیدن پیشروی های این گروه، علاقه آنها افزایش می یابد و به آن می پیوندند چرا که جوانان در عربستان سعودی طی قرن گذشته با ایده های وهابی آشنا شده اند، و اکنون نیز تفکرات داعش که به زور سلاح گسترش یافته است و مخالفانش را تکفیر می کند به ایده وهابی بسیار نزدیک است.
ب- موضوع پول نیز موجب ترغیب جوانان به عضو شدن در این گروه ها بخصوص گروه داعش می شود .
ج- قرائت و تفسیر خاص از اسلام و آیات قرآن: تفسیر برخی آیات در خصوص جهاد برای جوانان در کشورهای عربی از دیگر دلایل بوده و به این شیوه برخی از جوانان در این ممالک، منحرف و به این گروه ها بخصوص گروه داعش می شود.
د- وضع مسئله ای به نام جهاد نکاح در مورد گروه داعش که با سوء استفاده از علاقه جوانان به جنس مخالف، آنها را به خود جذب می کند .
ه- وابستگی برخی از سران دول عربی به کشورهای بزرگ غربی بخصوص آمریکا و نیز انفعال آنان در مقابل اسرائیل که موجب نوعی واکنش منفی جوانان در این کشورها و پیوستن به گروه های تکفیری در راستای مبارزه با استعمار و وابستگی به این کشورها می شود.
و- انتقال اسلام به غرب از طریف مراکز اسلامی وهابی که دارای افکار تند اسلامی هستند و شناخت اسلام توسط مسلمانان در غرب با قرائت وهابی در کنار عقده حقارت برخی جوانان در غرب عامل دیگر در این راستا است که باید برای حل این مشکل در کنار مراکزی که وهابی ها ساخته اند، مراکز اسلام اعتدالی تأسیس شود. در 05 سال گذشته وهابیت تمام مراکز اسلامی شناسی غرب را تأسیس کرده است لذا بسیاری از مسلمانانی که دوست داشتند اسلام را بشناسند، اسلام را با قرائت وهابی شناختند و امروز بسیاری از آنها جذب گروه داعش و القاعده شده اند .
ز- عقده حقارت نسبت به فرهنگ و رفتار غرب، عامل جذب مسلمانان به گروه های افراطی : در برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی مسلمانان مورد اذیت و آزار قرار می گیرند، و برخی از کسانی که از اروپا و آمریکا جذب القاعده و داعش شده اند، فرزندان مسلمانانی بوده اند که سال ها پیش به آمریکا و اروپا مهاجرت کرده اند؛ درونی شدن عقده حقارت از دوران کودکی در میان این افراد، باعث ایجاد چنین فضایی شده است به طوری که وقتی بحث خشونت مطرح می شود، آنها جذب می شوند تا عقده حقارت که نسبت به فرهنگ غرب و رفتار آنان دارند، گشایش یابد .
ح- مهم ترین زمینه گرایش قشر تحصیلکرده به گروه های تروریستی بخصوص داعش را می توان نزدیکی افکار آنها به یکدیگر دانست. در واقع آن چه میان این دو مشترک است، گرایش ها و باورهایی است که در بین قشر تحصیلکرده یعنی تمایل به تفکرات سلفی و تکفیری جریان دارد. از سوی دیگر جهل مردم نسبت به مسائل دینی با قرائت از دین فرقه هایی مانند وهابیت مهم ترین علت پیشرفت گروه های تکفیری بوده است چراکه این فرقه ها از سادگی مردم سوء استفاده کرده و بدنبال جذب نیرو بوده اند. بعنوان مثال امروزه گروه داعش به نام “جهاد” راه حل برون رفت از مشکلات جهان اسلام را سلفی گری و جهاد بیان می کند و به این ترتیب آنان که خواهان پیشرفت اسلام و گشایش هستند، جذب این گروه می شوند و عواقب بعدی دامن گیر آنها می شود. بدلیل آنکه در گذشته یعنی قرن چهارم به قبل، دوران اسلام، دورانی بوده که در آن تمدن سازی و پیشرفت نمود بسیار پررنگی داشته و جهان اسلام رو به رشد بوده است اما از قرن چهارم به بعد مسلمانان رو به انحطاط رفتند و به تدریج دچار عقب ماندگی شدند. بنابراین خاطره خوش قرون پیشین که اسلام روند فزاینده و رو به رشدی را داشته موجب می شود برخی از افراد تحصیلکرده که مطالعاتی نیز در این زمینه داشته اند، فریب شعار سلفی گری و بازگشت به آن دوران و پیشرفت را بخورند. گروه هایی مانند اخوان المسلمین نیز با همین شعار سلفی گری اما با رویکرد اجتماعی و نه دینی، موفق عمل کردند. در واقع سلفی ها در مصر بسیار کار کردند اما تکفیری ها نتوانستد موفق عمل کنند به دلیل آنکه شعاری که داعش و وهابیت عربستان در خصوص سلفی گری مطرح می کنند با شعاری که اخوان المسلمین با همین عنوان بیان می کنند، تفاوت ماهوی داشته و برای تامین منافع گروهی خاص است که انحصارطلب بوده و صرفا عقاید خود را قبول دارند.
امکان گشایش باب اجتهاد درمکتب اهل سنت
شیعه و اهل سنت دو مذهب عمده و اصلی مسلمانان معتقد به مکتب اسلام به عنوان نقشه راهبردی ساماندهی و اداره امت، دولت و نظام اسلامی هستند. هر دو مذهب شیعه و سنی اقامه مکتب دینی و سیاسی کامل و برتر یا فاضله را که حاوی نظریه سیاسی و نظام سیاسی کارآمد است ضروری, مفید و عملی دانسته و اجرا و پیاده کردن آن را رسالت خویش می دانند. شیعه مدعی اکمال مکتب مدنی اسلام است و نظریه اکمال نص و ضرورت امامت بر اساس نظریه فقهی سیاسی شیعه می باشد. در مقابل، اهل سنت با عدم اهتمام به امامت نقض نص و نارسایی مکتب را به عنوان طرح هادی تداعی می کنند. تلقی اجتهاد به عنوان بدل و جایگزین نقص یعنی مکمل نص نیز بر این تلقی و تداعی دامن زده است. این موضوع سبب آسیب های دینی و سیاسی جدی و جبران ناپذیر گشته و سازوکارهای همچون قیاس, استصلاح, استصواب و استحسان نه تنها مشکل را کاهش نداده بلکه بردامنه هرج و مرج فقهی افزوده است. انسداد باب اجتهاد فقهی در جهان اهل سنت در نظریات سنتی اهل سنت هرچند که مجدداً باز و گشایش نسبی در آن پدید آمد اما این امر،اصلاحات بنیادین در اشکالات وارده در مکتب اهل سنت وارد نیاورده است. با توجه به تحولات امروزین جهان اسلام و بخصوص منطقه خاورمیانه و تشدید گرایش به سلفی گری و مصیبت های وارده از آن بر جهان اسلام قطعاً نیاز به گشایش باب اجتهاد در مذهب اهل تسنن را ضروری می سازد ولیکن با توجه به اختلافات امروز در این باب انجام آن در این مقطع متصور نیست.
دیدگاهتان را بنویسید