به گزارش پایگاه تحلیلی خبری ندای ندوشن؛«ملال پاريس» و «گلهاي بدي »، گزيدهاي از شعر و نثر شارل بودلر، شاعر فرانسوي قرن نوردهم است(1821-1867)كه آنرا سالها پيش دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن به زبان فارسي آورده است. اگر بودلر مهمترين شاعر فرانسوي نباشد به نظر ميرسد كه «نافذترين» هست. و او را پيشواي شعر نو در اروپا خواندهاند.
در مقدّمة اين كتاب آمده است:
– « در زبان فرانسه هيچ شاعري چون بودلر دستخوش آن همه تعبيرهاي متناقض و گوناگون نبوده است. دستهاي او را بازيگر و شيّاد خواندهاند و دستهاي ديگر پيام آور و صاحب وحي؛ او را هم انقلابياي عنان گسيخته شناختهاند و هم مرتجعي نابكار، هم مسيحياي مؤمن و هم ملحدي خدانشناس، هم فرزانه و هم ديوانه. گفتهاند كه جز مستحّق فراموشي نيست و گفتهاند كه در همة رؤياهاو آرمانهاي بشري حضور دارد.»
خود او به سبب تناقضهايش در اين گمراه كردن بي تأثير نبوده است. مانند حافظ تا حدّي ملامتي است، ميگويد:
– «مني كه چون كاغذي سفيد پاكدامن هستم، بي پيرايه چون آب، پارسا چون دختري نابالغ، بي آزار چون گوسفندي قرباني، برايم ناخوشايند نيست كه يك بدمست، يك نابكار و يك آدمكش قلمداد شوم»
– «بودلر شاعر عصيان و انكاراست، دنيا را بدين گونه كه هست نميپذيرد، و به آيينهاي دروغين آن، به آنچه نامردان و ابلهان به آن احترام ميگذارند، گردن نمينهد…. ميكوشد تا به نيروي شعر نشان دهد كه مقهور سرگذشت نيست….»
وي كه به نسبت عمر كوتاهي داشت، آثاري نه چندان فراوان از او برجاي مانده است، ولي آنچه مانده چكيده و نخبه است : يكي ديوان شعر است به نام «گلهاي بدي »، كه منظورش گناه ذاتي است زيرا بشر بنا به سرشت خود گناهپذير خلق شده است و بايد زندگيش مصروف به تعديل گناه گردد. دوم قطعههاي «شعر منثور» ، كه آنها نيز، گرچه به نثر ، جوهري شاعرانه دارند، و سوم نقدهاي ادبي و هنري، كه اين مقالهها و يادداشتها نيز او را در رديف تيزبينترين نقّادان اجتماعي قرار دادهاند. بودلر در زماني زندگي ميكرد كه رگه هايي از انديشة شرقي به اروپا راه يافته بود، و او نيز نسبت به آنها بي تأثّر نماند. اين رگهها جابه جا قابل تشخيص اند. در مقدّمة كتاب آوردم :
«اگر بخواهيم وضع بودلر را در كشور خودش مجسّم كنيم، آنرا تا حدّي نزديك به مقامي بگيريم كه حافظ در زبان فارسي دارد. هر دوي آنها نافذترين شاعران كشور خود هستند. بودلر نيز چون خواجة شيراز، كمابيش همان نغمة سحرآميز، همان جوّ عطرآگين و مرموز، همان حالت مست كننده، لبريز كننده، و همان خاصيت نابي و چكيدهاي در كلام خود دارد. او نيز بيش و كم چون حافظ شاعر شعر «مرصّع» است. منتها حافظ در وادي شعر به مرحلة اعجاز و كمالي رسيده كه بودلر جز به آستانة آن راه نيافته است.»
– «بودلر را نه ميتوان شاعر بدبين خواند و نه خوشبين. او نوميدي و اميد را در يك انبان مينهد و به «كلّ» ميانديشد. برغم روشني سياهي كه بر آثارش افكنده شده، موضوع بشريّت از نيمة آفتاب گير و بارورش مورد تأمّل و بحث اوست. به نظر وي شعر ميوة ساعات زيباي زندگي است. يعني ساعاتي كه انسان خود را خوشبخت ميبيند، فكر ميكند و زندگي ميكند.»
(چاپ نخست،بنگاه ترجمه و نشر کتاب،آخرین چاپ انتشارات یزدان)
آنچه در اين كتاب آمده است
مقدّمه
شاعر روشنائي سياه
جواني من از كودكي ياد دارم
آفريدگار و شيطان
شعر و وضع بشر
زن
متن كتاب – بخش نخست
گزيدة «ملال پاريس »
شعرهاي منثور
چهل و يك قطعه
بحش دوم
«گلهاي بدي »
گزيدة شعرها
بيست و شش قطعه
توضيحات
منبع:سایت دکترمحمدعلی اسلامی ندوشن
دیدگاهتان را بنویسید