شهید محمد حسین در 5 سالگی پای در خانه نور و تلاوت قرآن در مکتب خانه محل خودگذاشت.چشم وگوش،قلب و زبانش با آیات نورانی قرآن انس گرفت و فکرو ذلش رابه نازل کننده کلام وحی متوجه کردو آینده اش را بیمه نمود . دوران ابتدایی ،راهنمایی و متوسطه را در مدارس ناصر خسرو ،شهید نظری وشهید صدوقی با عشق وعلاقه و به خوبی طی کرد تا اینکه در رشته دندانپزشکی در دانشگاه پذیرفته شد . اودر دامان مادری باعشق به اباعبدالله الحسین (ع) و ائمه اطهار پرورده شد. در سال 63 به محض پا گذاشتن در سن قانونی در رفتن به جبهه خواسته اش برآورده شد. چرا که جای او بسیج بود و او را به جبهه اش گسیل داشت و شهید رضایی نیز به امواج خروشان مدافعان اسلام و ایران اسلامی پیوست . سال های 62تا65 پنج بار داوطلبانه در پنج جبهه و عملیات شرکت جست مجروحیت در عملیات والفجر ،عضو اطلاعات عملیات بودن ،دیده بانی ات در پیش چشم دشمن ،خداحافظی آخرت ،حلالیت طلبیدنت از همه،انگیزه وروحیه ات در سنگر ،روحیه دادنت به همسنگران،از خبر دادن شهادتت در 24 ساعت آینده، کوچک شمردن دانشکده دندانپزشکی و روی آوردن به دانشگاه جبهه و دانشگاه امام حسین (ع) ،آب کردن برف وغسل شهادت کردنت در بلندی های قلل سر به فلک کشیده ماووت در غرب کشور همه وهمه گویای ایمان و اخلاصت ،خود را به خداسپردنت،محو شدن در عشق به ذات حق ، از خود رها شدن ،کوچک شمردن دنیای مادی ،پاکی وپاک شدن و در نهایت آرزوی شهادت در راه دوست است. خوشا به حالت که توانستی از وابستگی های دنیای خاکی خود را آزاد کنی و به نور حق وحقیقت خود را نزدیک نمایی و چون مرواریدی در صدف ایثار و جوانمردی ،ساخته شدی و در دریای پاکی واخلاص به تکامل رسیدی.
شجاع بودی و از دشمنان هراسی نداشتی . خدمت به اسلام و قرآن و پیروزی اسلام را افتخار می دانستی و هر لحظه برای شهادت آماده بودی . از دل کویر برخاستی،دلت به گستردگی کویربود و روحیه ات به التهاب روزهای گرم سرزمین زادگاهت بود.
محل عروجت به سوی معبودش تپه های ماووت در 66/10/17 قبل از عملیات ظفر 5 بود که دیده به عرش ذوختی و به خیل شهیدان ،این مربیان صدیق عالم بشریت پیوستی و جسم مطهر وگلگونت در حسینیه علیای ندوشن چراغی فرا راه حسینیان شد.آخرین مطلبی که همرزمان شهید نقل کرده اند یکی اینکه کمتر از یک ساعت قبل از شهادتش در کنار نیروهای بهداری تیپ الغدیر در منطقه دیداری داشت .شهید گقت : من کمتر از 24 ساعت دیگربه شهادت می رسم .دوستان از او دعوت می کنند که در سنگر بهداری و در کنار ما استراحت کن و اوبا اصراربه سنگر خود رفت و بعد از لحظاتی با اصابت گلوله ای به سنگر و فرو ریختن آن به آرزوی خود که مهمانی خدا بود می رسد .
دوم اینکه دیماه سال66 بود،منطقه کوهستانی و عمومی حاج عمران ،کرکوک ،دهوک،دیامه از برف سنگینی پوشیده شده بود. او مقید به تهجد (نماز شب) بود و چون از طریقی به اوالهام شده بود که جام گلگون شهادت و لباس سرخ عزت و عظمت رابه زودی نصیب خواهی شد لذا شب قبل از شهادت در منطقه ، برفهارا آب کرد و با آب آن غسل شهادت نمود ونماز شب خواند و در قنوت نماز شبش با خدا رمز ورازی نهفته را زمزمه کرد که دیگر پروازاز زمین خاکی به عرض نورانی را به یقین درک کندو تحمل ماندن در قفس دنیا برایش میسر نبود (روحش شاد)
**… روحش شاد …**