به گزارش پایگاه خبری ندای ندوشن؛دمدمه های اردیبهشت، اصفهان چون شاهزاده ی افسون شده ی افسانه است که طلسمش را شکسته اند و آرام آرام از خواب بیدار می شود. شکوفه های به و بادام، رویاهای پرپر شده ی اویند و بید مجنون، معشوقه ای که زلف های خود را بر او افشانده است.اما بهار جاویدان، در این رنگ ها و نقش های کاشی ها جای دارد؛ بهار منجمد و رمزآلود، چنان که گویی کالبد بنا، مینایی است که روح ایران را در آن حبس کرده اند.
من بار دیگر در برابر این مجموعه ی حیرت انگیز از خود پرسیدم، به چه معنایند این نقش ها و رنگ ها؟ ترکیب ریاضی وار، مجرد، پر از کنایه و ابهام و اشاره و راز که در آن همه چیز به نقش ترجمه شده است: هم دنیای خواب و هم دنیای بیداری، هم ضمیر آگاه و هم ضمیر ناخودآگاه، هم گذشته و هم آینده. چه می خواهند بگویند این بوته ها و خط ها و اسلیمی ها که در هم می پیچند، به هم می پیوندند و باز می شوند و می روند و باز می گردند، مانند رگ های یک بدنِ زنده و سرانجام در نقطه ای گم می شوند؛ بی آن که بتوان ردّ پای آن ها را تا به آخر دنبال کرد.و تنها جوابی که می یابم، این کلمه است: بهشت؛ این نقش ها و رنگ ها، آرزو و رویای جهانی بهتر را در خود دارند.جهانی شبیه به بهشت که در آن کوشیده شده است تا «ناپیدا کران» در «محدود» جای گیرد و لانه ای برای «نامحدود» جسته شود»
در ادامه تصاویری از شهر اصفهان و اردیبهشتش را می بینیم:
دیدگاهتان را بنویسید