به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ندای ندوشن ؛مدت های بسیار زیادی بود که یک سوال تمام فضای ذهن مرا پر کرده بود و مرا به خود مشغول می ساخت.
چرا در فرم ثبت مشخصات فردی می نویسد نام و نام خانوادگی همسر؟
چرا نمی نویسند هم دل و یا چرا نمی نویسند هم درد،هم گام، هم چشم و یا چرا …و چندین گزینه دیگر!
تا اینکه گذری بر سیره ی حضرت خدیجه(س) نمودم آن وقت بود که فهمیدم که چه لفظی با مسمی تر و پر معنا تر از همسر می توان یافت. لفظی یافت که همچون همسر در بردارنده ی همه معنای دیگر هم باشد.
دانستم که آنچه خدیجه(س) را خدیجه کرد و آن چه او را سرآمد زنان عالم ساخت آن چیزی بود که در سر می پروراند و آن دقیقا همان چیزی است که در سر محمد(ص) بود.
به راستی آن چه دلها را به هم نزدیک می کند ایا همان نیست که در سر است، آنچه باعث فهم درد می شود همان نیست که جایش در ذهن است و آنچه باعث استواری گامها و هم قدمی با معشوق می شود آیا همان نیست که در سر می پرورانی.
آری خدیجه(س) دختر خویله جده الائمه شد. سرور زنان بنی هاشم شد. امینه امین الله گشت چون ذهنش، فکرش، همش و غمش و خلاصه تمام سرش آنی شد که در ذهن محمدش(ص) بود، آن وقت بود که همدرد، همدل، همسو، همگام با معشوقه اوج گرفت و روبه بالا رفت، زلیخا اگر نظرش بر دامنه احد تا قله ی آن می افتاد و می دید خدیجه(س) با عشق این فاصله ی هزار و چند پله ای را هر روز برای تغذیه ی معشو قه اش طی می کرد و یار غار تنهایش می شد هرگز اسطوره ی افسانه های عاشقانه نمی گشت و بر عشق یوسف تبختر نمی کرد.
آی دختر! عاشق امروزی می شود گذری بر سیده ی حضرت خدیجه(س) نمایی تا معنای واقعی عشق را بدانی.
آری اگر خدیجه شناسیت عمیق بود هرگز با الفاظ ساده ی عاشقی بازی نمی کردی، آن وقت نمی گفتی مهم نیست ازصفر شروع می کنیم چون دیگر می دانستی که عشق یعنی از تاجره ی قریش بودن به صفر، صفر که نه، نه به بیست و یا به همه چیز رسیدن به خاطر معشوق.
آن وقت دیگر نمی گفتی حاضرم یک چادر بزنیم و در آن زندگی کنیم چون می فهمیدی که عشق یعنی بی چادر در ظل و سایه ی آفتاب سوزان شعب ابی یوسف دوشا دوش معشوق به سر بردن و با آرد هسته ی خرمایی سر کردن. آن وقت پز نمی دادی که با چادر سفید از خانه ی پدر می روم و با لباس سفید به آن دنیا رخت می بندم. اصلا خجالت می کشیدی این الفاظ پوچ را به زبان بیاوری می دانی چرا، چون عشق یعنی با دولت و ثروت بی مانند به خانه ی معشوق رفتن و همه چیزت را به خاطر آنچه در سر همسرت می گذرد از دست دادن تا جایی که حتی خلقت اخرویت را هم نداشته باشی و عشق یعنی به خاطر معشوق آنچنان بی سرو سامان شدن که حتی درهم و دیناری هم برای کفن و ذفنت نداشته باشند.
و چه زیبا و عاشقانه بود لحظه پرواز خدیجه(س)…
آی ملائک بیایید بنگرید این دختر خویلد است بزرگ ترین تاجر قریش ببینید عشق چه می کند این خدیجه است که در عبای معشوق پیچیده شده است و تبختر می کند چرا که خداوند خود با خیل ملائکه اش بر او سلام فرستاده و خلعت بهشتی برایش فرستاده است و چه چیزی بهتر و برتر و بالاتر از این.
آری این گونه بود که فهمیدم همسر جامع ترین لفظ برای شریک زندگیت است یعنی آرزویت، مقصد و مقصود ت، مبدا و معبودت، هدفت، آرمانت، فکرت و ذهنت که جایش در سر است همانی باشد که دقیقا در سر همسر است.
اصلا خدیجه همسریش جنس دیگر است ——— زین روست که از تمام زنان جهان سر است
اصلا خدیجه عاشقیش فرق می کند —————- دل داده و دل داده گیش فرق می کند
آری خدیجه مادر قدهای خمیده شد ——————- معشوقه ای که مادر سرهای بریده شد
دیدگاهتان را بنویسید