پایگاه اطلاع رسانی ندای ندوشن؛بالاخره رسید روز پاداش، روز عید…
چه زیباست به بار نشستن ثانیه های به ذکر تسنیم و دعا و اجابت، چه گواراست عیدانه ساعت های عطش و عشق…
به شکرانه کدام لحظه از زیبایی های ماهت ای خدا سر به سجده بسائیم؟ به تلاوت کدام آیه خوشبختی روی بیاوریم و تو را بخوانیم که اینگونه غرق در بختِ خوشیم به نگاه مهربانت.
لباسی که تو به سپیدی اش تنمان را پوشاندی روح و جانمان را صفا داد و این ماییم که در بدرقه رمضان میهمان آیینه و چشم و اشکیم.
سپاس پروردگاری را که دوباره ما را به درک رمضان رساند و باز همان ماجرای شتر دیدی، ندیدی!
رمضان با همه اتفاقات خوب و خوبتر تمام شد.
خوش به سعادت همه دل هایی که رمضان را فهمیدند و شامگاه و سحرگاه هایش را هم سفره خدا شدند!
خدایا! رمضان تمام شد، اما تو حال و هوایش را بر ما تمام نکن. تمام نکن بر ما عاشقی های هنگامه صحبت با خودت را، غزل گریه های شبانه اش را و عطر سحرهایش را…
رمضان تمام شد و تو هر چه خوبی را در حق تنهایی های ما تمام کردی…
آری تو خدایی را در حق ما تمام کردی. می دانم اگر لایق باشیم تو خود ما را در آغوش خواهی کشید، به مبارک باد فطری که خودت ما را مهیا کرده ای برای درک شیرینی اش!
خوب نبودیم اما دست هایمان بوی خوبی های تو را گرفته ای خدای ماه رمضان!
خوب نبودیم اما به لطف تو نفس تازه کردیم برای یازده ماه دیگر…
[خدایا! رمضان تمام شد، اما تو حال و هوایش را بر ما تمام نکن]
فطر آمد به خجستگی روی ماه بنده هایی که سلام خدا را شنیدند و به لطفش آرام شدند…
فطر آمد تا به برداشت کاشته هایمان بنشینیم و به توشه هایی که ذخیره کردیم دل خوش باشیم.
فطر آمد به روشنی چراغ هایی که در غنیمت قدر برای کوره راه های که ناگهانِ زندگی روشن کرده ایم…
فطر آمد به خنکای احساس عزیز بندگی…
فطر آمد به مژده بهشت وقتی به هر بهانه ای بخشیده شدیم…
فطر آمد به ندای اهل الکبریاء والعظمه…
ایستادیم به نیاز و خواستیم…
نمی دانیم آیا بودیم همان بنده ای که خدا دوست داشت یا نه؟! ولی بی شک خدا همان رزاق مهربانی بود که ما دوست داشتیم…
روزیمان داد بی منت و دوباره امانمان داد از عذاب…
و فقط یک خواهش، یک تمنا، یک دعا:
الهی آخرین رمضان بر ما نباشد، اگر رمضان گذشت و نتوانستیم دلت را بدست بیاوریم به حق محمد و آل محمد حلاملان کن و ما را به عیدانه فرج شاد کن…
دیدگاهتان را بنویسید