کمی به عقب برگردیم . حدود 15 سال پیش .آن زمان که ندوشن فدای دعوای زارچ واشکذر شد.آن زمان که در ندوشن هر کس ساز خودش را میزد و هرکس منافع خود رامیدید .عده ای هواخواه میبد بودند وعده ای هم اشکذر. عده ای چراغ خاموش عمل میکردند وعده ای هم هر روز جلوی دهداری تجمع میکردند. دعوای داخلی در اوج خود بودعده ای هم از تفرقه نهایت استفاده را بردند. وندوشن شد دهستان بخش خضرآباد وتابع شهرستان نو پای صدوق.
و روزها گذشت
کم کم مردم آن روی تقسیمات جدید را دیدند.بعد مسافت تا اشکذر ونبود سرویس بین ندوشن واشکذر.کم بود امکانات در مرکز شهرستان.عدم رسیدگی مسئولان به مشکلات مردم ندوشن واز همه بدتر درد تابع قریه خضرآباد بودن و…
خود دلایلی شد تا مردم دست به گلایه وشکایت بزنند. واقعا هم درست بود شهرستان نوپایی که خود هنوز امکانات در خور شان شهرستان را ندارد چگونه میتواند به مشکلات 75درصد از خاک خود که ندوشن باشد را رسیدگی کند.
ولی حالا اوضاع تغییر کرده است به جای زارچ واشکذر بفروئیه و اردکان در نزاع هستند سورک وهفتهر فدای این دعوا شدند ندوشن بخش شده است وتابع شهرستان میبد اوضاع ظاهرا ارام است و اکثریت راضی هستند خبری از تجمع و تفرقه نیست
هنوز مردم آن روی تقسیمات را ندیدند برای قضاوت زود است باید صبر کرد که سالها بگذرد “شاید هم 15 سال ” باید نظاره گر بود و دید آیا مردم راضی می شوند ایا شاهد پیشرفتی خواهیم شد ؟
باید صبر کرد ودید سالهای بعد کسانی که خود را عامل پیوستن به میبد میدانند چه روزگاری خواهند داشت.
در واقع آیا باید شاهد تکرار تاریخ برای ندوشن باشیم آیا شاهد رجعت در تاریخ خواهیم بود؟؟
باید نشست و گذر زمان را نظاره کنیم و جوابهایمان را پیدا کنیم. وبه راستی که تاریخ معلم انسانهاست
دیدگاهتان را بنویسید