پایگاه اطلاع رسانی ندای ندوشن؛در مورد رشد جنسیتی افراد دو دیدگاه مهم مطرح است: 1- دیدگاه زیستی 2- دیدگاه شناختی. در دیدگاه زیستی معتقدند دختران و پسران به علت تفاوت های جسمانی و داشتن نقش متفاوت در فرایند تولیدمثل به نحو متفاوتی عمل می کنند. در این دیدگاه، توانایی بیشتر زنان در تشخیص هیجانات خود و دیگران ناشی از بزرگتر بودن جسم پینه ای در زنان است. دیدگاه جامعه پذیری، تجربیات اجتماعی را در رشد جنسیتی کودکان مؤثر می دانند. در واقع رشد جنسی کودک از طریق مشاهده و تقلید رفتار جنسی آموخته و تقویت و تنبیه می شود. والدین، همسالان و تلویزیون همه نقش بسزایی در جامعه پذیری نقش جنسیتی کودکان ایفا می کنند.
دو دیدگاه شناختی در مورد جنسیت مطرح است، نظریۀ رشد شناختی جنسیتی و نظریۀ طرحوارۀ جنسیتی. در نظریۀ رشد شناختی جنسیتی، وقتی مفهوم جنسیت در کودک رشد کرد، شروع به سنخ بندی جنسیتی می کند. کلبرگ در این باره معتقد است، کودک وقتی به مرحله عملیات عینی تفکر رسید به ثبات جنسیتی دست می یابد. در نظریۀ طرحوارۀ جنسیتی، رفتار فرد به وسیله ی انگیزش درونی وی برای همنوایی با معیارها و تصورات قالبی اجتماعی فرهنگی مبتنی بر جنسیت هدایت می شود. یک طرحوارۀ جنسیتی یک ساختار شناختی ایجاد می کند تا رفتارها بر حسب زنانه و مردانه بودن رمزگردانی و سازماندهی شود.
نقش های جنسیتی
کودکان در مسیر بزرگ شدن خود، برخی نقش های جنسیتی را ایفا می کنند. این نقش ها، انتظاراتی هستند که تعیین می کنند زنان و مردان باید چطور فکر، عمل و احساس کنند.
همۀ جوامع از همۀ اعضای خود، در مورد رفتارها، نگرش ها و فعالیت های آن ها، انتظاراتی دارند و این انتظارها در پیرامون تفاوتهای مربوط به جنس، با یکدیگر ارتباط پیدا می کنند. بنابراین نقش هایی که افراد در یک اجتماع ایفا می کنند، بر حسب جنس، تعریف و نسبت داده می شود. به همین دلیل است که آن ها را نقش های جنسی می نامند. رفتارهای مورد انتظار از مردان و زنان، بر حسب اجتماعات مختلف، تغییرات قابل ملاحظه ای پیدا می کند و تقسیم بندی کارهای مختلف نیز از اینجا نشأت می گیرد.
نوع تربیت همواره باید همسو با نوع نقش هایی باشد که افراد با توجه به نگرش های مورد قبول جامعه ایفا می کنند، در صورتی که این اتفاق نیفتد شخص دچار دوگانگی و سردرگمی می شود.
هویت جنسی
اکثر مردم هویت جنسی خود را به شیوه ای درک می کنند که با قواعد اجتماعی ( قواعدی که نقش های جنسی را تعیین می کنند) تطابق دارد. برای مطالعۀ فرآیند ادارک از خود، به عنوان پسر بچه یا دختر بچه و اتخاذ رفتارهایی که محیط فرهنگی برای جنس او مناسب می داند، در 30 سال گذشته تحقیقات زیادی انجام گرفته است. مسلماً تنها کالبدشناسی نیست که هویت جنسی را تعیین می کند. پس از آن که کودک به عنوان پسربچه یا دختربچه پذیرفته میشود، تحت تأثیر رفتارهایی قرار می گیرد که هر روز و به دفعات بی شمار تکرار می شوند. مثلا پسربچه اسباب بازیهایی از نوع اتومبیل، جرثقیل، وسایل ورزشی و حیوانات خشن دریافت می کند، در صورتی که اسباب بازی های دختربچه معمولاً از نوع عروسک و وسایل خانگی است.
تربیت دختران
اغلب بزهکاری ها و فسادهای جامعه به این علت است که مادران نتوانسته اند فرزندان خود را به نحو نیکو پرورش دهند. اگر بخواهیم جامعه ای مصلح داشته باشیم لازم است برای تربیت دختران به طور جدی همت گماریم . امر تربیت دختران از اهمیت خطیری برخوردار است چرا که آیندۀ هر جامعه، رو به سعادت یا زوال بودن آن ارتباط تنگاتنگی با تربیت دختران دارد. این دختران هستند که با روش های تربیتی خود افرادی مؤمن، متعهد یا خلاف آن افرادی بزهکار وغیر متعهد را تربیت می کنند. آن ها نسبت به پسران نقش حساس تری دارند و هرچه اعتماد به نفس بیش تری داشته باشند در خودسازی و تربیت نسل موفق تر خواهند بود. برای تربیت هرچه بهتر دختران یا همان مادران آینده جامعه لازم است بدانیم در تربیت آنان چه نکاتی را باید مورد توجه قرار دهیم.
اختلاف موجود بین افراد و از جمله پسران و دختران به تناسب سن و رشد تدریجا بارزتر شده جنبهی فردی به خود می گیرد و اثر آن با حیات اجتماعی تنفیذ می گردد. در تربیت و حمایت این نکته مهم است که با تکیه به موضوع اختلاف، فرد را برای انجام مأموریت خاص خود جهت دهند و در آن زمینه کارآمد سازند. خداوند زنان و مردان را متفاوت آفریده، و این تفاوت در جنبه های زیستی، عاطفی و روانی کاملا مشهود است و به همین خاطر است که وظایف و مسئولیت ها باید متفاوت و مختلف باشند.
اگر از مردان به یک گونه درخواست و توجه داشته باشیم و از زنان درخواست و توقعی دیگر و این قابل تحقق نیست جز در سایۀ اعطاء و تربیت از قبل. در نظام حیات اجتماعی وقتی کلمه زن یا دختر به میان می آید ذهنها باید متوجه نظامات و چارچوب های خاصی از لحاظ وظایف و مسئولیت ها گردد و از او آن گونه توقع کند که حق اوست.
محبت به کودک
«محبت به کودک زمینهساز رشد اوست، تا حدی که کودکان بهرهمند از محبت والدین زودتر به سخن می آیند و زودتر به راه میافتند، زمینه برای تکامل عقلانی و فکری آنها بیشتر فراهم می گردد، افرادی معقولتر و آرامتر میشوند، در رفتارها از تعادل بیشتری برخوردارند، چهرهشان بشاشتر و بیانشان روان تر از دیگران است». این مهم است که بدانیم چگونه به دختران خود محبت کنیم و این محبت به چه میزان باشد. شیوه های آن بسیار است که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ مواجهه با دختر با چهره بشاش و گشاده که عاملی برای اعلان محبت است.
ـ بوسیدن و نوازش بدنی که اعمال آن مایه سکون دختر است و به تناسب سن و رشد از سوی پدر، مادر، و افراد بیگانه و نامحرم فرق دارد.
ـ گوش دادن با شکیبایی و عطوفت به حرفهای او که خود سبب پذیرش حرف والدین در سنین بعدی است.
ـ یافتن نقطه ای مثبت در زندگی او و مورد تحسین قرار دادنش تا مسرور شود و احساس غرور کند.
ـ تهیه ی اسباب بازی و بازی با کودک
ـ خواندن او به نامی که او خوشتر دارد و اعلام اینکه او مورد علاقه ما است.
ـ تهیه وسایل مورد نیاز و مورد علاقه او از کیف و لباس و کفش و….
ـ خرید هدیه برای کودک که در اسلام به این قضیه توجهی فوق العاده شده است. رسول خدا(ص) فرمود:« کسی که وارد بازار شود و تحفه و هدیه ای برای اهل خانه تهیه کند همانند حامل صدقه به سوی قومی شدیداً نیازمند است و در توزیع هدیه نخست باید به دختران بپردازد (پیش از پسران (قائمی،1371 :96)
نیاز به محبت از آغاز حیات است تا زمان مرگ. ولی مواردی است که این نیاز ملموستر به نظر می رسد و والدین و مربیان باید به آن توجه کنند به ویژه دربارۀ دختران:
ـ در سه سال اول زندگی که دوران پرستاری است و طفل خود را همانند عضوی از پیکر مادر به حساب می آورد و شدیداً به او وابسته است.
ـ به هنگام ولادت فرزندی دیگر در محیط خانواده که کودک خود را غارت زده می پندارد و گمان دارد مادر از او گسسته و به کودک نوزاد پیوسته است و شعله حسادت او زبانه می کشد. محبت بیش تر و عیان تر مادر احساس او را تعدیل می کند.
ـ به هنگامی بیماری و احساس درد که او را نیاز به همدلی همراز است تا درد او را بفهمد و نوازش ها در چنان حالتی دردش را تسکین می دهد.
ـ زمانی که او با شکستی مواجه شده و از درون می سوزد و می گرید، نیاز به دلداری و آرامش بخشی دارد، مخصوصا به هنگام از دست دادن فردی عزیز و محبوب
ـ در سنین نوجوانی و دوران پس از بلوغ که میل به خودنمایی و جلب نظر در او قوی است می خواهد محبوب دلها باشد. معمولاً والدین و مربیان را تصور چنان است که او بزرگ شده و دیگر نیازی به محبت ندارد، در حالی که بررسیهای علمی نشان می دهند نیاز او به محبت در این دوران حتی شدیدتر از کودکان خردسال به محبت است.
محبت ها باید متعادل باشند کمبود محبت باعث می شود کودک به راحتی تسلیم دیگران شود و خود را ببازد و محبت بیش از حد ممکن است سبب سوء استفاده ی کودک بشود و آن را وسیله ای برای رسیدن به اهدافش قرار دهد. محبت ها باید در حد متعادل باشد خانواده هایی که والدین فرزندان خود را محدود و تنبیه را اعمال می کنند و ازفرزندان می خواهند که دستورات شان را اطاعت کنند غالباً فرزندانی را پرورش می دهند که نمی توانند ابتکار عمل به خرج بدهند و احساس کهتری دارند، مهارت های ارتباطی ضعیفی دارند و دائما خود را با دیگران مقایسه می کنند یا به عکس خانواده هایی که دخالتی در زندگی فرزندشان نمی کنند و از آن ها غافل هستند معمولا فرزندانی با قابلیت اجتماعی پایین دارند که با مسئله استقلال به خوبی کنار نمی آیند و قوه خویشتن داری کمی دارند. بهترین روش تربیت در خانواده هایی وجود دارد که در عین حال که محدودیت هایی را برای کودکان قائل می شوند و قوانینی را برای او وضع می کنند به او استقلال می دهند، با فرزندان خود ارتباط کلامی بسیاری دارند، به او محبت می کنند و دلسوزی فراوان دارند. فرزندان این گونه خانواده ها افرادی توانا دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر هستند.
منبع: دوهفته نامه با مردم همدان
دیدگاهتان را بنویسید