فريدون مجلسي
|
اشاره: اخيراً کتاب «ديدگاهها» شامل نظرات و ديدگاههاي استادان دانشگاه، نويسندگان، روزنامهنگاران و منتقدان درباره آثار دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن به کوشش حسين مسرت و پيام شمسالديني گردآوري شده و به همت شرکت سهامي انتشار روانه بازار کتاب ايران شده است. اين کتاب که مجموعه مقالاتي است که در طول شش دهه نوشته و منتشر شده، اکنون در پنج جلد تنظيم شده، جلد اول: با عنوان درباره فردوسي و شاهنامه؛ جلد دوم: در آيينه روزها (درباره سرگذشتنامه دکتر اسلامي ندوشن به نام روزها)؛ جلد سوم: درباره جامعه و فرهنگ؛ جلد چهارم: درباره ادب و تاريخ و جلد پنجم: کارنامه ادبي (شعرها، داستانها، سفرنامهها و ترجمهها) نامگذاري شده است. برخي از نويسندگاني که در اين مجموعه پنج جلدي، ديدگاههاي آنان درباره آثار دکتر اسلامي ندوشن منتشر شده، عبارتند از: ايرج افشار، داريوش آشوري، بهرام بيضايي، مصطفي رحيمي، پرويز ناتل خانلري، حسن احمدي گيوي، كريم امامي، غلامحسين اميرخاني، حسن انوري، غلامحسين يوسفي و شماري ديگر از پژوهشگران و نويسندگان. *** معدود است شمار کساني که در دوران زندگي بر جامعه و پيرامون خود رد و اثري سازنده و قابل درک برجاي ميگذارند، در راه کيفيت بخشيدن بر زندگي انسانها ميکوشند تا به آن، معنا و محتوا و تعالي بخشند. به عبارت ديگر زندگي آنان پرورنده و مسئولانه است، بي آنکه کسي چنان مسئوليتي را به آنان واگذار کرده باشد. اينان تماشاگر جهان و طبيعت و ساکنانش نيستند، جهان را، انسانها را و طبيعت را ميبينند و به آن ميانديشند. ميخواهند ايرادها و زشتيهايش کمتر و خوبيها و زيباييها و ارزشمنديهايش بيشتر باشد. چنين بينش و دخالتي ممکن است صرفاً جنبه هنري داشته باشد، از نقاشي و مجسمهسازي تا شعر و موسيقي و نمايش، که خوشايند مردمان باشد. خوشايند بودن ارزش مهمي در معنابخشيدن به زندگي است. ممکن است درباره اداره بهتر جامعه و تعالي بخشيدن به عدالت و امنيت اجتماعي باشد؛ چنان که دلمشغولي نامداراني از عهد افلاطون و ارسطو و پيش از آنان گرفته تا متفکران آشنا در قرون جديد بوده است، که اگر نشاني از آزادي و اثري از دورشدن از تبعيضات ازلي و ناگريزِ قانون جنگل در جوامع بشري پديد آمده است، حاصل انديشه و عمل همان معدود کسان بوده است. در تاريخ کشور ما سهم بزرگي از اين تأثيرگذاري بر عهده اديبان و شاعران انديشمند بوده است که گاه به گونهاي معجزه آسا از ترکيب آموختههايشان از آثار و انديشههاي پيشينيان، با نبوغ ذاتي خود آثاري حيرت انگيز بر جاي نهادهاند که چه با تأثيرگذاري آموزنده اجتماعي و چه با لطافت هنري و عرفاني خود ارزش آفريني کرده اند. عموميت يافتن آموزههاي آنان مخزني از يادماندههاي مشترک ملت ساز در ميان وارثان فرهنگ ايراني پديد آورده و مرزهاي سياسي را درنورديده است. با خاطراتي مشترک که ملتي فرامرزي از رودکي و فردوسي و نظامي و خيام و مولانا و سعدي و عبيد و خواجو و حافظ، يا بيروني و فارابي و خوارزمي و خيام و ابن سينا، تا شاگردان و رهروانشان در زمانهاي بعدي پديد آورده است. ملتي بر جاي مانده با ميراث چنان فرزنداني که با وجود نشيبهاي تاريخي باز هم وارثاني داشته است که آن کوله بار و آن امانت يادماندههاي فرهنگي تاريخي را بر دوش کشند و به فرزندان و نسلهاي آينده بسپارند به اميد آنکه با گشايشها و فرازهاي تاريخي باز چون مرغ آتش از ميان خاکسترها بال بگشايد و فراگير شود. دورانهاي فراز چون عهد ساماني و وارثانش، و دورانهاي نشيب چون عهد مغولان و جانشينانش. دورانهاي افول حاصل از بيلياقتي متأخران صفوي که از ميان همان خاکستر، اثري بديع و پيشتاز چون جنبش مشروطيت و زايش ادبي و اجتماعي دوباره پديد آورد. اين گونه تحولات حاصل تراوشات عالمانه و انديشمندانه کساني است که در دوران معاصر نيز توانستهاند اثرگذار و راهگشا باشند و آن امانت فرهنگي يادماندههاي تاريخي را بر دوش کشند و گسترش دهند و به ما بسپارند. محمدعلي اسلامي ندوشن در شمار اين مردان است. او نسبت به جهان و جامعه و پيرامون خود بينشي ژرف، متفاوت و تحليلگرانه دارد. براي چنين بينشي تجربه و سواد ابزار است و لازم، اما کافي نيست. جوهره و قريحهاي ذاتي و هنرمندانه ميخواهد که نزد همه يافت نميشود. توليد و تعالي فرهنگي حاصل کوششهاي اين گونه انسانهاست که آنچه بنا ميکنند، برخلاف آبادي بناهاي مادي تمدن از باران و از گردش آفتاب خرابي و گزند نمييابد. سعدي روزي از ايشان پرسيدم: «چگونه است که درباره بيت بيتِ اشعار حافظ و سطرسطرِ حماسههاي فردوسي اين همه مينويسيد و مينويسند، اما درباره سعدي، جز تطبيق و تصحيح، از آن گونه نقد و تفسيرها نميبينيم؟» ايشان به درستي گفت که: در پس هر نماد و اسطوره اي، ابهامي يا حکمتي نهفته است و هر عبارت عرفاني و رازگونه مستلزم موشکافي و تفسير و تعبيري است؛ اما سخن موجز و معيار سعدي به عنوان اديب و جامعهشناس، در مقام استادي که با صريحترين و زيباترين زبان، درس ادب و اخلاق و زندگي حتي به شاهان و اميران ميدهد، نيازي به تفسير ندارد. روشنتر و روانتر از آن چيست؟ و بهراستي چنين است، و تفسير کار سعدي، «آب در غربال» بيختن است. در آن حال با خود فکر کردم که او خود نيز چنين است. او نيز معلمي است در مکتب همان استاد، و قلمش از جنس بيانش، و بيانش از جنس هستي اش، و به همان رواني، روشني، درستي، و بي نياز از هر تفسير و تعبيري است. روزي يکي از دوستان روزنامهنگار که در تدارک برنامهاي درباره آثار دکتر اسلامي ندوشن بود، به من گفت که دکتر اسلامي ندوشن درباره فردوسي و مولانا و حافظ بسيار کار کرده و نوشته و تفسير کرده است، و پرسيد: ناگر بخواهيم شخصيت او را با يکي از شاعران نامدار مقايسه کنيم، به نظر شما به کدام شاعر نزديکتر است؟» گفتم سعدي! روز اجراي برنامه که فيلم آن پرسش و پاسخها را به نمايش گذاشتند، معلوم شد اين پرسش را از چند نفر از استادان فرهنگ و ادب نيز پرسيده بودند، ديديم که ديگران نيز بدون آگاهي از نظر يکديگر، جملگي بر اين شباهت شخصيتي رأي داده بودند. به نظر من يک دليل آن برتري سعدي در صفت معلمي است و ديگري جهان ديدگي و ديدگاههاي واقع بينانه و موشکافانه جامعه شناختي او، و ديگر سادگي و شيريني بيان است که دکتر ندوشن، به نظر ما، در اين صفات شباهت بيشتري به سعدي داشته اند. دکتر اسلامي ندوشن گذشته از احاطه به ادب و شعر فارسي و تحليل و معرفي گزيدههاي آن، از هر سفر ساده گزارشي به ارمغان ميآورد که خوانندگانش بيش از تماشاگرانِ عادي همان گونه سفرها از آن بهره ميگيرند؛ اما محور اصلي در اغلب اين آثار، عشقي آگاهانه، با شناختي ژرف از ادب و تاريخ ايران زمين است. بر هر نقيصه و ايراد آن دل ميسوزاند که چرا چنين است، و هشدار ميدهد که چگونه بايد ميبود و چگونه بايد باشد. هر جا اثري و نمادي از فرهنگ ايران و ايراني ميبيند، به وجد ميآيد و از زوال آن اندوهگين ميشود. ايران در ديدگاه او فراتر از مفهوم صرفاً جغرافياي سياسي امروزي آن است. او ايران فرهنگي را در نظر دارد که مرز نميشناسد. اين سخن يا تعريف کوتاه و فراموش نشدني از اوست که: «گستره ايران فرهنگي تا آنجايي است که نوروز را پاس ميدارند»؛ اما هيچ چيز او را به اندازه زوالي که با شتابي صنعتي و همراه با جابه جاييهاي جمعيتي و هويتي اين فرهنگ را تهديد ميکند رنج نميدهد، که گويي فرصت فراگيري تربيت و ادب متعارف را نيز که ريشه در تاريخي کهن دارد، حتي در روابط اجتماعي، در غوغاي سياست و دود و ترافيک و کژراهههاي اقتصادي و اجتماعي از اين نسل دريغ داشته است، و نگرانِ آناني است که «بر سر شاخ و بن ميبرند». شخصيت چندوجهي بحث تفصيلي پيرامون جنبههايي از شخصيت چندوجهي دکتر اسلامي ندوشن، در ادبيات، تاريخ، فرهنگ و شناخت عميق و تحليلي محتواي آثار اجتماعي و جامعهشناختي او در شأن کارشناسان اين رشتههاست؛ اما با شناختي که در نزديک پنجاه سال آشنايي با او داشتهام، که از کلاس درس حقوق اساسي تطبيقي در دوره فوق ليسانس حقوق آغاز شد، که شايد براي بسياري از خوانندگان آگاهي از اينکه حقوق رشته علمي تحصيلي استاد بوده است شگفتانگيز باشد، ترجيح ميدهم درباره نکاتي از جنبههاي شکلي آثار او بنويسم. سادهنويسي از آن کارهاي سهل و ممتنع است. اندکي ضعف و ناشيگري نوشته را پيش پاافتاده و سبک ميکند. سادهنويسي دکتر اسلامي ندوشن به رواني آب است و اصالت دارد، يعني تقليد از هيچ کس نيست. راز آن به نظر من که مکرر در محضرشان بودهام، در اين است که نمينويسد، بلکه ميگويد! اين رواني و درستي و پختگي گفتاري اوست که عيناً به نوشته تبديل ميشود. براي زيباسازي جملات تلاشي اضافي براي آراستن و پيراستن آن نميکند. همان را که ميگويد، مينويسد و همين اصالت است که آن را بر دل مينشاند؛ سبکي ويژه که آن را چندان قابل تقليد نميدانم، زيرا قريحه و استعداد ذاتي قابل تقليد، و کار تقليدي اصيل نيست. از آن ميتوان آموخت و لذت برد. و پيام آن براي کساني که بخواهند زيبا و ساده و روان بنويسند، اين است که بايد بسيار بخوانيد، بسيار بدانيد، جوهرش را داشته باشيد، آنگاه چنان که تراويده از انديشه اصيل و ويژه خودتان است، بنويسيد. |
دیدگاهتان را بنویسید