نکاتی پیرامون تبلیغات،انتخابات،عملکرد و…شوراهای ندوشن
ندای ندوشن؛گرچه قانون شورا ها از همان ابتدا در قانون اساسی دیده شده است اما همچون قوانین دیگری که حاکمان یا به آن عقیده ندارند یا ارجحیتی برای آن قائل نیستند سال ها اجرا نشده بود،تا اینکه در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی با توجه به نظری که ایشان به توسعه ی سیاسی و مردم سالاری واقعی داشتند مقدمات اجرایی شدن این اصل را فراهم کردند.شورایی که قرار بود با انتخابات سالم زمینه ی مشارکت و سر زندگی مردمی را در همه نقاط فراهم آورد.با انتخاب افراد بومی و درد آشنا به دور از تعصبات و مسائل سیاسی،زمینه ی حل مشکلات عدیده ی مردمی که از چشم و توان حاکمان مرکزی دور بود را فراهم آورد.اما آنچه در عمل به واقعیت پیوست،با توجه به سابقه ی بالای دیکتاتوری در کشور ما،نتیجه ای غیر از این بوده و این نهاد بر خلاف کارکرد آن،جایگاهی برای رقابت های سیاسی و جناحی و در ندوشن علاوه بر آن رقابت محلی و عرصه ای برای رسیدن پست ها و استخدام دولتی شده است.اکنون به بهانه ی 12شهریور1392که چهارمین دوره ی آن شروع به کار می نماید،با کلنجار رفتن زیاد با خود برای نوشتن یا ننوشتن این مطالب،تا نقدی بر دوره ی چهارده ساله ی گذشته بنویسم با ذکر چند نکته که:
1.این مطالب نظر شخصی بنده است،البته شخصی که در همه ی این سالها در اینجا زندگی کرده و مسائل را از نزدیک لمس کرده است.از این رو احتمالا عده ای با آن موافق بوده و حرف دلشان است و ممکن است عده ای آن را قبول نداشته باشند که می توانند حرفهایشان را در جهت کشف واقعیت بیان کنند(چرا که این هم از خصوصیات جامعه ی ایران است که خودش اقدامی نمی کند و هرگاه فردی به کاری دست زد آن هم نه منطقی بلکه مخالف صد در صد یا موافق صد در صد هیاهو و جنجال به پا می کند)
2.با آنکه تمام اسامی را می دانم و هیچ واهمه ای از واکنش آنها ندارم اما از آنجا که هدفم برپا کردن جنجال و هیاهو نیست از ذکر تمامی اسامی خودداری می کنم.
3.ناگفته روشن است که همه ی افراد و اعضای شوراهای قبل و اکنون که تا این زمان گزارش درستی از عملکرد خود ارائه نداده و به نظر می رسد بیشتر درصدد توجیح مصوبات خود هستند،فرصت طرح نظرات و حرفهایشان را دارند تا شاید اینگونه با شاهکارهای تصمیم گیری حضرات بیشتر آشنا شویم.
شورای اول
ندوشن،به دلیل برخورداری از نیروهای بسیار دلسوز و متخصص!!در طول دو دهه ی بعد از انقلاب همواره چند پاره بوده و هریک از ادارات آن به شهرستانی مجزا از شهرستان دیگر مربوط بوده و با سیاستهای آنها اداره می شده است و این ترقی سریع را هم مدیون همین است!!در دهه ی اواخر هفتاد فرصتی کلیدی به دست آمد که این ده مستقیما با مرکز استان مربوط باشد و در طول چند سالی که اینگونه بود مردم از مواهب آن هم برخوردار شدند و جلوه ی خوب آن هم وحدت همگان مردم برای اولین بار در فراخوان نیروها،رفتن به مرکز استان و استانداری بود که همان یکبار بود و دیگر تکرار شدنی نیست.اما پس از آن عده ای با کج فهمی و نادانی و طرح مسائلی در نشست مسجد جامع و حتی استانداری نه تنها زمینه ی این برخورداری را نابود کردند بلکه زمینه ساز اختلافات و مسائلی شدند که اثرات آن صد ها سال بر این منطقه سایه خواهند افکند.در آن روز ها که زمزمه ی تاسیس یک شهرستان جدید و الحاق ندوشن به آن مطرح بود،تصمیمی که بیشتر از مقامات بالاتر و مخفیانه گرفته شده بود(تصمیمی که کسی از لزوم آن چیزی نپرسید و مسئولی هم توصیفی نداد)عده ای در مقابل خواست الحاق به جای دیگری را مطرح کردند و با فرض مخالفت عده ای و خصوصا فرهنگیان با آن،افرادی که شاخصه ی اصلی آنها،بیسوادی و بی ملاحظگی بود در طول چندین سال بدترین توهین ها،ناسزاها و حرکات زشت را بر علیه آنها مرتکب شدند.و جالب اینکه افرادی که خود را مذهبی و معتقد نشان داده و می دهند،در راس آنها قرار داشتند،که هنوز هم بر عقیده ی خود اصرار می ورزند و همین حرکات و تعصبات کور،سلامت عقیده های دینی آنها را به شدت زیر سوال می برد،در چنین جوی ثبت نام و تبلیغات شوراهای شهر اعلام شد.با چنین پیش فرضی افرادی که ثبت نام کرده بودند،بدون هیچ سوال و صحبتی در دو جناح دسته بندی شده و بر علیه یا له آنها تبلیغات وسیعی صورت گرفت تا بالاخره رای گیری انجام شد که بعدها معلوم شد بسیار سالم بوده است چرا که افرادی در اطراف حوزه های رای گیری ایستاده بوده و لیست مشخصی را به افراد بی سواد می دادند و افراد صندوق هم تا ساعات متمادی با آن لیست رای گیری می کردند.در چنین جوی و با این وضع انتخابات تایید و شورای اول که ترکیب آن به جز یک پزشک با تحصیلات سوم راهنمایی یا کمتر بود روی کار آمد و با توجه به پیروزی سه نفره آن افراد با وجود فردی با مدرک دکترا،فردی با تحصیلات پنجم یا شاید بالاتر به ریاست شورا انتخاب شد.و اینگونه انرژی که می بایست برای حل مشکلات مردم صرف می شد در این راه صرف شد که شهر باشد یا روستا(که ندوشن در همان سالها به شهر ارتقا می یافت)اعضا در جلسات شرکت نمی کردند،چون با شهرستان جدید مخالف بودند،با مسئولان آن رفت و آمد نمی کردند.و در حالی که در سال آخر فعالیت می توانستند،شهردار انتخاب کرده و زمینهی فعالیت شهرداری را مهیا سازند،حتی در این مورد هم اقدام مناسب و عملی انجام ندادند و به این ترتیب نه تنها کار صورت نگرفت،بلکه چهار سال فرصت برای سازندگی سوزانده و اختلافات بیشتر شد و در سالهای بعد هم کسی از آنها نخواست که در این مورد گزارشی ارائه دهند.
دیدگاهتان را بنویسید