شماره خبر: 20911 بدون دیدگاه انتشار: 23 اسفند 1395 - 11:12 نسخه چاپي ارسال به دوستان

شادی و نگرانی روستائیان در ایام عید

شادی و نگرانی روستائیان در ایام عید

استاد گرانمایه محمدعلی اسلامی ندوشن دریکی از کتاب‌هایش شرح جذابی از روزهای آخر ‌سال دربرخی روستاهای کشور می‌دهد. دکتر ندوشن از ٥روز پایانی‌ سال دربعضی دهات‌های اطراف کرمان یاد می‌کند که درمیان روستاییان به ایام «پنجه» مشهور است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ندای ندوشن؛٥روز آخر‌ سال که همه کشاورزان «سودای سربالا» دارند و نگران کم و زیادی بارندگی در ‌سال پیش‌رو که خداوند مددی رساند و آسمان و زمین هم دست از خست بردارند و آب و نانی به کف‌ آید و شرمنده سر و همسر نشوند. استاد با آن نثر متمایز و خواندنی‌اش از هول و ولایی می‌گوید که در ایام پنجه به جان روستاییان می‌افتد؛ از زنان روستایی که دست به کار پختن مختصر شیرینی‌ سال نو می‌شوند و کودکانی که کوچه به کوچه و خانه به خانه به دنبال کاغذ رنگی روستا را روی سرشان می‌گیرند و دختران و پسران دم بختی که بهترین لباس‌هایشان را می‌پوشند و… حالا اما درشهرهای بزرگ هم می‌توان ایام پنجه را به‌ویژه درشهر بزرگی مثل تهران به رأی‌العین دید! با این تفاوت بزرگ و ناگذشتنی که اگر در روستاها نگرانی و شادی شانه به شانه هم پیش می‌رفت، امروز اما درشهرهای بزرگ چند روزه آخر‌ سال مالامال از نگرانی‌ها و دلهره‌هاست. کارمندان و کارگران قراردادی که ازحالا می‌باید در دیگِ تشویشِ تمدیدشدن یا نشدن قراردادهایشان بجوشند، کاسبانی که با کوهی از چک‌های پاس‌نشده رودررو هستند، تجار و سیاستمدارانی که نگران انتخابات ‌سال آتی و شامورتی بازی‌های آدم خودنما و بی‌کیاستی همانند ترامپ هستند، صنعتگرانی که نگران بالا و پایین‌رفتن نرخ فلان کالا و بهمان محصول در‌سال جدید هستند و… چند روز پیش نگارنده این ستون با دوستی به جا مانده از دوران دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درخیابان همراه شد. وقتی از او این سوال فضولانه را پرسیدم که برای روزهای تعطیل چه برنامه‌ای در سر دارد، با چهره‌ای گلگون‌شده ازشرم نگاه عاقل اندرسفیهی به نگارنده انداخت و گفت: «می‌خوام فرار کنم». با علامت بزرگ تعجبی که روی سرم سبز شده بود، وقتی علت را جویا شدم، به خرج بالای زندگی درشب عید اشاره کرد و این‌که توان پذیرایی ازمیهمانان را ندارد و دل و دماغ دیدن روی ماه کسی را هم! این داستان تکراری حال و هوای خیلی از ما و اطرافیانمان است. چند روز تعطیلی که درکشورهای توسعه‌یافته فرصتی برای «ریکاوری» شهروندان و تمدد اعصاب و روان به شمار می‌رود، برای برخی از ما بدل به کابوس وحشت‌آوری شده است که نه یک‌ساعت و دوساعت که دوهفته به درازا می‌کشد! با این همه این نیز سزاوار یادآوری است که با وضع و حالی که جهان با آن دست درگریبان است، همه آدم‌ها در هرکجای جهان که باشند، آزاد از نگرانی و دلهره آینده نیستند، اما ‌ای کاش بشود با کمی مدیریت بهتر منابع کشورمان و توزیع عادلانه‌تر قدرت، ثروت و امکانات لذت‌‌بردن از زندگی، چند روزه تعطیلات ‌سال نو را به مجالی برای آرامش بدل کرد و دست‌کم همانند روستاهایی که استاد ندوشن ازحال و هوای شب عیدشان برایمان سخن گفت، تشویش و سرخوشی و نگرانی و امید، شانه به شانه هم مسیر زندگی را بپیمایند. ازسختی زندگی باکی نیست، اما اگر بی‌خوشی‌های کوچک همراه باشد، گیر بزرگی درمدیریت و اقتصاد و… ماست! این را می‌شود در ایام «پنجه» پایتخت با تمام وجود لمس کرد!/شهروند

اخبار مرتبط :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاربر گرامي؛ قبل از فرستادن ديدگاه، قوانين اين بخش را مطالعه نماييد.