به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ندای ندوشن؛در خانه خود نشستهای و بیخبر از عالم و آدم و دور از دیار خویش، خاطرات سالهای دور را کنار سفره هفت سین مرور میکنی. این سنت هر سالهای بود که من نزدیک به ۴۰ نوروز آن را ادامه دادم و میدهم. نهایت آنکه دست به تلفنی میبردم و با چند فامیل نزدیک و دوست و آشنا تبریکی و عرض ارادتی رد و بدل میکردم و بس. چند ساعت و چند روز بعد همانند بسیاری دیگر از ایرانیانی که در خارج زندگی میکنند، دفتر این خاطرات ۴۰ ساله را میبستم و به کناری میگذاشتم و به سرکارم میرفتم.
سال ۱۳۹۶ اما این جویبار جاری و آرام خاطرات به رودخانهای خروشان بدل شد و من خود را در حال شناکردن در آن دیدم و لحظات وآدمیان و افرادی و رخدادهایی را به خاطر آوردم که در این سالها کمتر در ذهن و ضمیرم برکشانده میشد و بالا میآمد.
شناگری در رودخانه خاطرات از همان روزهای نخست آغاز شد. زمانی که یکی از دوستان دعوتم کرد تا با استفاده از امکانات فضای مجازی در محفلی خاطرهانگیز شرکت کنم.
این محفل مجلس انسی است که هر ساله اهالی زادگاهم، ندوشن یزد بر پا میکنند و در آن ضمن دید و بازدید نوروزی، از بزرگان گذشته یاد میکنند و چهرههای موفق سال را به همه مردم معرفی میکنند.
سنتی نیکو که به گمانم اگر در دیگر روستاها و شهرهای ایران برگزار شود،میتواند بارقههای امید را بیش از گذشته در اذهان نسلهای آینده روشن سازد. نسل امروز ایرانی، به خصوص در چنین مقطع تاریخی مهمی که از هر سو تیرهای ناامیدی و یاس پراکنده میشود، نیازمند به نشانههایی است که به او و زندگیای که در پیش دارد، نوید و امید ببخشد و این با شعارهای دهن پرکن وسخنان خالی و بی پشتوانه عملی حاصل نمیشود. بلکه باید نمونههای عینی به آنها ارائه داد و گفت که میتواند در صورت جد و جهد و تلاش یکی از موفقهای سالهای بعد همین آب و خاک باشد و ابزار و امکانات آن به رغم تمامی سختیها و موانع فراهم میشود.
سال ۹۶ برای مردم کشور ما سالی تلخ بود، سال زلزله و سقوط هواپیما و اقتصاد رو به افول و بیکاری گسترده و وضعیت معیشتی نامناسب و نوسان و بالا رفتن شدید قیمت ارز و پایین آمدن ارزش پول. بسیاری از هموطنان روزهای تلخی را تجربه کردهاند و میکنند که اخبار آن را روز به روز میشنویم. من همه اینها را دیدهام و به جان حسشان کرده و میکنم، اما چون در تمامی این سالهایی که در فرانسه زندگی کردهام، آموختهام که باید سخت بود و سخت کار کرد تا به چیزی وهدفی رسید،لذا باورمندم که میتوان در همین وضعیت ناامیدکننده از همین امکانات و ظرفیتها بهره گرفت و به پیش رفت. میتوان غمگین بود،اما نباید غم را به دل راه داد و کنج عزلت اختیار کرد و فضایی به آن بخشید که غم و ناامیدی و اندوه بر آدمی چیره شود. به قول مرحوم فریدون مشیری، شاعر معاصر:
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
باری، آن محفل و مجلس انس ابتدای سال ۹۶، بهانهای شد تا من به دنیای دوران کودکیام پرتاب شوم. با دوستان و رفقایی تجدید دیدار شد که نزدیک به ۴۰ سال، خبری از آنها نداشتم، دوستانی که خاطره روزهای خوش مدرسه ابتدایی ناصر خسرو ندوشن و فضای صمیمی و شاد آن را برایم زنده کردند. سالیانی که روی نیمکتهای چوبی مدرسه آرام و قرار نداشتیم و از سر وکول هم بالا میرفتیم و چه شیطنتهایی که نمیکردیم. خاطرات دوران کودکی این خاصیت را دارد که حتی تلخترین آنها هم برای آدمی شیرین جلوه میکند، چرا که در پس و پشت آن رفتارهای معصومانه و بیشیله و پیلهای ست که با پیچیدگیهای رفتارهای ما بزرگترها قابل قیاس نیست.
اگر بگویم دعوت همشهریانم به این جشن و مراسم، همسنگ و بلکه بالاتر از دعوت معروفترین شبکههای تلویزیونی جهان خرسندم کرد ،سخنی دور از واقعیت نگفتم. چون برای نخستین بار بعد از مهاجرتم به فرانسه بود که به شکل مستقیم و زنده با اهالی روستایم مواجه میشدم و رخ به رخ با آنها صحبت میکردم و لذت دیدن آنها واقعا برایم وصف ناپذیر بود. حتی من کمی هول شدم و همانند بچهای که از گرفتن یک عیدی بزرگی دستپاچه شده و سر از پا نمی شناسد ، چنین حسی به من دست داده بود و جالب این که این هول شدن و شوق را آنها نیز در من دیدند و بعدها برایم تعریف کردند.
همچنانکه نوشتم بنای این محفل دوستی سالانه دید و بازدید و سپس معرفی توفیقهای اهالی ندوشن در هر نقطه این کره خاکی است. معرفی جاذبههای گردشگری آن و نیز برخی موفقیتهای دیگر مکانی که از آن به عنوان مرکز جغرافیایی ایران یاد میشود، چون از هر طرف ایران که شما متر کنید، ندوشن در وسط آن قرار میگیرد و این نکتهای بود که من بعدها دریافتم. من افتخار می کنم که در روستایی متولد شدم که از نظر هنری ، فرهنگی و علمی و پزشکی موفقیتهای بزرگی را کسب کردند و نه تنها برای روستای ندوشن، بلکه خدمات آنها در سطح ملی و بینالمللی هم جلوه و جلایی ویژه یافته است.
همچنانکه در طی سال ۱۳۹۶ هم اتفاقات خوبی رخ داد و دریافتم که یکی از جوانان ندوشنی نفر دوم کنکور سراسری شد، آن دیگری با استفاده از موادی، نوعی سیمان ساخته و ابداع کرده است که ۴ برابر سیمانهای معمولی خاصیت و بهرهوری دارد و میتواند انقلابی در ساختمان سازی ایجاد کند، و یا جوانان و نونهالان دیگری که قهرمانان رشتههای مختلف ورزشی در سطوح ملی و بینالمللی شدند،مرحوم قاسمی که با اهدای جسدش برای تشریح استفادههای پزشکی، ارزشی انسانی و معنوی به ندوشن بخشید و یا این اواخر یکی از بانوان سخت کوش و صاحب ذوق که در پخت نان سنتی در ایران جایزه نخست را برای ندوشن به ارمغان آورد.
زادگاهم ندوشن و فعالیتهایی که در آن جریان دارد و توفیقهایی که به دست می آورد، مرا به یاد روستایی در ۱۲۰ مایلی بوردو میاندازد، در منطقه کنیاک فرانسه، در فاصله سالهای دهه ۳۰ تا ۸۰ میلادی، که علاوه بر توفیقهای بسیار، سه رئیس جمهور به مردم فرانسه داده است. جالب توجه این که جمعیت این منطقه تقریبا هم اندازه جمعیت ندوشن است.
ندوشن علاوه بر آنکه از امکانات گردشگری و تفریحی منحصر به فردی برخوردار است و مکانهای تاریخی- تفریحی آن همانند منارجنبان، غار نباتی، آبشار سفیده، قلعه سپیده، قنات تاریخی ندوشن، سنگنگارههای کوه سرخ، برج چهاردر و البته صنایع دستی همانند گلیم و فرش و زیلو … نام و آوازه آن را در میان گردشگران و تورگردانان در انداخته است،اما از منظر فرهنگی و معنوی نیز چه در گذشته و چه اکنون، بزرگانی را به کشور داده است که از ظرفیتهای معنوی این خطه خبر میدهد.
نوشتهام را در آغازین روزهای سال نو ۱۳۹۷ و با تبریک نوروز باستانی به هموطنام و به خصوص همولایتیهای ندوشنیام و با پارهای از شعر مرحوم فریدون مشیری به پایان میبرم که وصف الحال این روزهای ماست.
ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمیپوشی به کام
باده رنگین نمیبینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
تصویری عمومی از ندوشن یزد که از آن به عنوان مرکزی ترین ناحیه ایران یاد میشود
واقعا درود بر چنین مردی که این همه توفیق به دست آورد و هنوز هم یاد و خاطره زادگاهش