شماره خبر: 2511 بدون دیدگاه انتشار: 14 مهر 1392 - 10:08 نسخه چاپي ارسال به دوستان

سفره رنگين

سفره رنگين

مسئولین بیشتر دقت کنید چشمهای نظاره گر رفتار شماست!!!!!!؟؟؟؟؟؟

مسئولین بیشتر دقت کنید چشمهای نظاره گر شمایند!!!!!؟؟؟؟؟؟؟

نامه امام علی(ع) به عثمان بن حنیف حاکم بصره:به نظر حضرت علي (ع) نخبگان حتي حق ندارند در ميهمانيها و بر سرسفره هاي رنگيني حاضر شوند كه گرسنگان جامعه در آن جايي ندارندو در فقر و بدبختي خود غوطه ورند. « عثمان ابن حنيف» حاكم بصره و يكي از ياران بزرگ وبا وفاي علي(ع) بود وي در ميهماني يكي از اهالي بصره شركت كرده در حالي كه نه آن مال حرام بود و نه آن كار خلاف،امام (ع) خطاب به وي نوشت:”اما بعد، پسر حنيف ، به من خبر رسيده است كه مردي از جوانان بصره تو را بر خواني خوانده است و توبدانجا شتافته اي خوردنيهاي نيكو برايت آورده اند و پي در پي كاسه ها پيشت نهاده،گمان نمي كردم تو ميهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندشان به جفا رانده است و
بي نيازشان خوانده .»: « آگاه باش هر پيروي را پيشوايي است كه پي وي را پويد و از نوردانش او روشني جويد بدان كه پيشواي شما بسنده كرده است از دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردني خويش نموده .بدانيد كه شما چنين نتوانيد كرد . ليكن مرا ياري كنيد به پارسايي و در پارسايي كوشيدن و پاكدامني و درستي ورزيدن كه به خدا از دنياي شما زري نيندوختم و از غنيمتهاي آن ذخيرت ننمودم و بر دو جامه كهنه ام كهنه اي نيفزودم ….و من نفس خود را با پرهيزگاري مي پرورانم تا در روزي كه پر بيم ترين روزهاست در امان آمدن تواند و بر كرانه هاي لغزشهاپايدار ماند و اگر خواستمي دانستمي چگونه عسل پالوده و مغز گندم وبافته ابريشم را به كار برم ليكن هرگز هواي من بر من چيره
نخواهدگرديد و حرص مرا به گزيدن خوراكها نخواهد كشيد . چه بود كه درحجازيا يمامه كسي حسرت گرده ناني برد يا هرگز شكمي سيرنخورد و من سير بخوابم و پيرامونم شكمهايي باشند از گرسنگي به پشت دوخته و جگرهايي سوخته يا
چنان باشم كه گوينده سروده : درد تو اين بس كه شب سير بخوابي و گرداگردت جگرهايي بود در آرزوي پوست برغاله .
آيا بدين بسنده كنم كه مرا امير مومنان گويند و در ناخوشايندهاي روزگار شريك آنان نباشم ؟ يا در سختي زندگي – نمونه اي برايشان نشوم ؟ مرا نيافريده اند تا خوردنيهاي گوارا سرگرمم سازد چون پاي بسته كه به علف پردازد …دنيا! از من دور شو كه مهارت بر دوشت نهاده است گسسته و من از چنگالت به دور جسته ام و از ريسمانهايت رسته و ازلغزشگاههايت دوري گزيده ام كجايند مهتراني كه به بازيچه هاي خود فريبشان دادي ؟ كجايند مردمي كه با زيورهايت دام فريب بر سر راهشان نهادي ؟ آنك در گورها گرفتارند و در لابه لاي لحدها ناپديدار .
نفس خود را چنان تربيت كنم كه اگر گرده ناني براي خوردن يافتم شاد شود و از نان خورش به نمك خرسند گردد و مردم ( مردمك ) ديده ام را دست مي بدارم تا چون چشمه خشكيده آبي در آن نماند و اشكي كه دارد بريزاند آيا چرنده شكم
را با چرا كردن پر سازد و بخفتد و گوسفند در آغل سير از گياه بخورد و بيفتدو علي از توشه اش خورد و آرام خوابد ؟ چشمش روشن باد ! كه پس از سالياني دراز چون چارپايي به سر برد رها، يا چرنده اي سر داده به چرا”

اخبار مرتبط :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کاربر گرامي؛ قبل از فرستادن ديدگاه، قوانين اين بخش را مطالعه نماييد.