به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ندای ندوشن؛پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران که برآمده از حماسه عاشورا و محرم بود، طلیعه دار بیداری اسلامی در جهان اسلام شد به نحوی که در ۴۰ سال اخیر مفهوم مقاومت در برابر قدرت های استکباری به مهمترین نماد خیزش و اعتراض مسلمانان به ویژه در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن، بحرین… به وضع موجود تبدیل شده است.
در این میان نقش راهبردی قیام امام حسین علیه السلام در شکل گیری اینگونه جنبش های اعتراضی و مصلحانه در جوامع اسلامی و حتی دیگر جوامع بشری غیر قابل انکار است.
در تشریح این مسأله باید گفت عنصر دین در معنا بخشی جوامع، نقش کلیدی ایفا کرده و با استفاده از اسطوره، جامعۀ دینی را شکل داده است که عاشورا نماد بارز معنا زایی دین در شکل گیری جامعۀ اسلامی قلمداد می شود.
در واقع قیام امام حسین علیه السلام برای جاری شدن در جامعه از عنصر اسطوره مدد گرفته است، لذا اسطوره سازی در راستای بسط و گسترش عنصر مقاومت در جهان اسلام و دیگر جوامع بشری نقش به سزایی ایفا کرده است؛ مروری بر آیین ها و مناسک عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام در ایام محرم و پیاده روی عظیم اربعین حسینی و همنوایی و همراهی آحاد مردم و حتی مشارکت همۀ ادیان و فرق و مذاهب در پاسداشت قیام سیدالشهدا علیه السلام بر علیه ظلم مویّد این مدعاست.
بازخوانی عنصر زبانی رهبران اصلی دین در جامعه بر مبنای آیۀ شریفۀ زبان «وما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومه لیبین لهم؛ ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم جز به زبان قومش؛ تا (حقایق را) براى آنها آشکار سازد» و بازشناسی داستان ها و سیرۀ مصلحان دینی جامعه، در تبیین و انتقال معانی معرفتی مقاومت ضروری است.
داستان مقاومت در واقعۀ عاشورا، داستان پیوند امت و امامت است که از ترکیب خاص خود بهره می گیرد و بر مبنای رو به جلو بردن امت توسط امام شکل می گیرد از این منظر، بصیرت و بیداری و مقاومت از آن نشأت می گیرد و آیندۀ جهان اسلام و دیگر جوامع بشری را می سازد.
در تبیین این مهم باید گفت مولفۀ مقاومت بر مدار عدالت شکل می گیرد یعنی واقع شدن هر چیزی در جای خود، اما به راستی جای هر چیز کجاست؟
پاسخ به این پرسش نیازمند بهره گیری از دانش و بینش است لذا عقلانیت پیش نیاز تحقق عدالت است که با عقل سلیم و قلب سلیم امام، امت به سوی هدفی روشن هدایت می شود.
بر عکس آن، ظلم است یعنی واقع نشدن چیزی در جای خود، که در وهلۀ نخست از جهل ناشی می شود؛ جهلی که جامعه زمان امام حسین علیه السلام را فرا گرفت لیکن قیام امام حسین علیه السلام و شهادت آن حضرت، آنان را از جهالت و گمراهی رهایی بخشید. لذا در زیارت معروف اربعین مىخوانیم:«وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله وحیره الضلاله؛ او (حسین) خون پاکش را در راه تو نثار کرد، تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى نجات دهد».
اگر شخصی بداند جای چیزی کجاست و آن را عمداً در جایش قرار ندهد او به کفر متهم خواهد شد؛ این جاست که عمق این کلام که «قتل الحسین یوم السقیفه؛ امام حسین علیه السلام در همان روز سقیفه به شهادت رسید» بیشتر آشکار مىشود.
تعمد یزید در نابودی اسلام عدالت محور، بزرگترین کفر و شرک و ظلم عظیمی بود که بر جهان اسلام وارد نمود؛ لذا امام حسین علیه السلام با این جمله که «و على الإسلام السلام اذ قد بلیت الأمه براع مثل یزید؛ زمانى که امت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل یزید شود، باید فاتحه اسلام را خواند». [۱] بر لزوم تحقق عدالت در این امر و مقاومت و سازش ناپذیری در برابر ظلم تأکید کرد.
تأسف آور است که شیوع برخی تحریفات هم چون عرفان گرایی و تقلیل حماسه حسینی به یک مناسک فردی، عقلانیت عاشورایی امام حسین علیه السلام و نیز مبانی فقهی آن حضرت(فقه الحسین علیه السلام) را کم رنگ کرده است؛ حال آنکه عرفان بدون برهان و دلیل و بدون حکمت، نقطۀ مقابل مفهوم مقاومت و هم سنگ ظلم پذیری است.
فراموش نکنیم در ۱۲۰۰ سال گذشته که سایۀ سنگین صوفیسم در ایران خود نمایی می کرد ما به شدت جهل پذیر و بالطبع ظلم پذیر بودیم و این ساختار معیوب به دفعات رمز انحطاط این سرزمین را رقم زده است.
در این میان، انقلاب شکوهمند اسلامی با اصل مترقی ولایت فقیه که در امتداد ولایت پیامبر و اهلبیت(ع) است، با الهام از عدالت گرایی سیدالشهدا علیه السلام، صوفیسم و سازش پذیری در برابر ظلم را نفی کرد و بر عقلانیت شیعی و گفتمان مقاومت تأکید نمود؛ لذا این جملۀ امام خمینی (ره) که فرمود: « هر چه داریم، از محرم داریم» بیش از پیش معنادار می شود.
البته در حال حاضر نفوذ غرب گرایان در ایران و گسترش نظریۀ جنگ طلبانۀ پوپر توسط اذناب آمریکا در ایران در قالب جامعۀ مدنی، بالندگی جامعۀ هنجاری را با اما و اگر مواجه کرده است؛ که راهکار برون رفت از این نقیصه بازتولید معارف عاشورایی در قالب بازشناخت مفهوم مقاومت از انقلاب حسینی است.
[۱] ( ۱). ملهوف( لهوف)، ص ۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۶ و فتوح ابن اعثم، ج ۵، ص ۲۴٫
انتهای پیام/
دیدگاهتان را بنویسید