سرخوش از آنم که مهمان می شوم
ریزه خوارخوان یزدان می شوم
کمتر از یک یا که یک ماه تمام
سوی حق پروانه واران می شوم
هر که بودم هر که باشم ای عزیز
گر بخواهم غرق باران می شوم
شرین ترین خاطره ی کودکیمان میهمانی رفتن بود حالا کجا رفتن و کی رفتنش فرقی نمی کرد و این با دوام ترین خاطره ای است که تا آخر عمر برای ما باقی ماند.
توفیری نداشت که میزبان غریبه بود یا آشنا و مهم نبود که چه می خوردیم و چگونه برخورد می کردند با بودن و یا نبودن در محیط خانه و یک تنوع چند ساعته حال می کردیم.
اما حالا این مهمانی مادام العمر یک ماهه تفاوتش زمین تا آسمان است. حالا میزبان مهم است و سفره اش پر بار تر و بهره مندی از این سفره ی پر برکت شعور می خواهد و اراده با آن احساس کودکانه قابل قیاس نیست، اگر چه کم نیستند کسانی که هنوز در موسم این میهمانی در کودکیشان سیر می کنند.
رمضان شعر و شعور ناب زندگانیم دوستت دارم و به انتظارت چندین ماه لحظه شماری می کنم.
من می ستایمت و در طول ایام پر فضیلت با شعر و شعور عرفانی زیر باران رحمتت ثا بت می مانم و هرگز قرار دادن هیچ چتری را روی سرم به ذهن خطور نمی دهم.
نه چتر غیبت، نه چتر گرد و غبار مادی و نه چتر گناه.
تو آنقدر عزیزی که من به خود اجازه می دهم با افتخار در زیر رگبار بارش رحمت و غفرانت بایستیم تا شاید غریق دریای بیکرانت گردم و اگر لحظه ای بر من خطر کند تا در کشاکش حوادث مادی از روزه ات فا صله بگیرم شرم و حیای میهمانیت اجازه آشکار کردن آن را به من نمی دهد زیرا که این سنت میهمانی توست.
ای کاش جوانان و بزرگسالانی که هنوز در افکار کودکی سیر می کنند قدر تو را بدانند و درک کنند که میزبان این ماه بسیار رئوف هستند و توغفور و آن قدر کریم و بخشنده که نفسهایشان را هم عزیز می شماری و با بوی دهانهایشان شادمان می شوی.
چه میزبانی که هم می بخشد و هم مستجاب می کند و هم دو شادمانی را ارزانی می دهد یکی لحظه های افطار روزه ها و یکی لقاء جاودانی و همیشگی. پس کاش افتخار این را داشته باشیم تا دعوت نامه های الهی را برای این ایام پر فیض و برکت هر ساله دریافت نماییم تا دانه دانه اذرکارمان هزار هزار نوشته شود و قرائت هر آیه ی قرآنمان یک ختم به شمار آید و در آن شب نورانیش تا سحر مورد تسبیح و سلام و درود فرشتگان قرار گیریم.
مریم شجاعی( کارشناس معارف اسلامی)
سحرگاهان به قصد روزه داری // شدم بیدار از خواب و خماری
برایم سفره ای الوان گشودند // به آن هر لحظه چیزی را فزودند
برنج و مرغ و سوپ وآش رشته // سُس و استیک با نان برشته
خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم // کمی از این کمی از آن چشیدم
پس از آن ماست را کردم سرازیر // درون معده ام با اندکی سیر
وختم حمله ام با یک دو آروغ // بشد اعلام بعداز خوردن دوغ
سپس یک چای دبش قند پهلو // به من دادند با یک دانه لیمو
خلاصه روزه را آغاز کردم // برای اهل خانه ناز کردم
برای اینکه یابم صبر و طاقت // نمودم صبح تا شب استراحت
دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا // کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا
به افطاری برایم شد فراهم // زدم تو رگ کمی از زولبیا هم
وسی روزی به این منوال طی شد // نفهمیدم که کی آمد و کی شد
به زحمت صبح خود را شام کردم // به خود سازی ولی اقدام کردم
به شعبان من به وزن شصت بودم // به ماه روزه ده کیلو فزودم
اگرچه رد شدم در این عبادت // به خود سازی ولیکن کردم عادت
خدایا ای خدای مهر و ناهید // بده توش و توانی را به« جاوید»
که گیرد سالیان سال روزه // اگرچه او شود از دم رفوزه
گردآوری : سایت اس ام اس فارسی
سلام خسته نباشید.