هوشنگ مرادی کرمانی ظهر امروز در جلسهای که به دعوت کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر شیراز در ساختمان اندیشه شورا برگزار شد، اظهار داشت: ریشه ادبیات جهان، ادبیات عامیانه است و بسیاری از اشعار از لالایی مادران آغاز شده است.
وی افزود: اگر فرهنگ درست شود بسیاری از مسائل نیز اصلاح میشود که بخش بزرگی از مشکلات شهرها نیز در گرو اصلاح فرهنگ است.
این نویسنده و محقق ادبی ادامه داد: مردم به سه دسته تقسیم میشوند برخی تنها تغذیه و تکثیری هستند، دسته دیگر حاکمان شهر و جامعهاند و گاه البته ظلم نیز کردهاند و دسته سوم هنرمندان هستند که هویت یک شهر و میزبانان اصلی شهرها محسوب میشوند.
این نویسنده ادبیات کودکان خاطرنشان کرد: هنرمندان در هر دیاری هویت جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی آن دیار را ثبت کرده و نگاه میدارند.
حافظ، شیراز را به جهان شناساند
وی بیان کرد: مردم عادی که در اندیشه خور و خواب و ازدواج و معیشت هستند و وقتی یک موقعیت یا واقعه تاریخی و جغرافیایی را میبینند مانند آینه آن را بازتاب میدهند، اما هنرمند آن واقعه را ثبت کرده و از صافی وجود خود میگذراند، همان گونه که تاج سر شعرای جهان، حافظ شیرازی، چنین کرده و تعریفی از شهر شیراز داده که در هیچ اثر ادبی در دنیا سابقه ندارد.
مرادی کرمانی ابراز داشت: بر دار شدن حسنک وزیر نمونهای است از هزاران مورد دیگر که صدها هزار انسان در طول تاریخ دچار ظلم و رنج شدهاند اما حسنک این بخت را داشت که در قلم بیهقی به تصویر آمده و جاودانه شد.
وی افزود: محمود غزنوی و سعد بن زنگی و … دیگران را نیز سعدی و سایر هنرمندان ماندگار کردند و از این رو حاکمان و جغرافیای سیاسی یک شهر نیز به دست شاعر و هنرمند ماندگار میشود.
به گفته وی، در «کلیدر» دولتآبادی قومی را که نمیشناختیم بازشناختیم یا شیراز را در اثر خانم دانشور و سووشون شناختیم که تاریخ ثبت شده مقطعی از این شهر است و بر خلاف تاریخ رسمی که تاریخ حکمرانان است، هنرمندان تاریخ مردم را مینگارند.
این نویسنده ادبی در ادامه عنوان کرد: باستانی پاریزی، تاریخ را از حکمرانان گرفت و به مردم داد و هنرمندانه تاریخ را بازگو کرد و از این رو هنرمندان نه تنها به کار هنر خود میپردازند که جغرافیا و نحوه اداره یک شهر را نیز بازگو میکنند و به قول ارسطو، هنرمندان یک شهر تابلوهای راهنمای شهر هستند.
وی بیان کرد: تنگسیر چوبک نشانگر تاریخ بوشهر است و شیرمحمد نیز از همین دست به شمار میرود و از این رو شهرداریها باید هنرمندان را حمایت کنند.
هنرمندان را قدر بدانیم و دل آنان را نشکنیم
وی در ادامه گفت: ما ایرانیها به شهرهای خود میبالیم و اعراب به پدران خود میبالند و این تفاوت بین ما و عربها است و علمای بزرگ ایران مانند آیتالله کاشانی، بروجردی، شاهآبادی و … را نیز به نام شهر و روستایشان میشناسند.
مرادی افزود: سعی کنیم هنرمندان را قدر بدانیم، دل آنان را نشکنیم و اجازه دهیم حرف خود را بزنند و به خلق بپردازند و شهر و زمانه خود را توصیف کنند.
وی متذکر شد: محمدعلی سپانلو چند روز قبل در گذشت و اهل تهران بود و جای جای تهران را در شعر خود آورده و سهراب سپهری نیز میگوید «اهل کاشانم»، استاد ندوشن در سه جلدی خود یزد را تصویر میکند و گاه اگر این آثار نبود ما آن شهرها را اینگونه عمیق نمیشناختیم.
مرادی با بیان این که ملکالشعرای بهار لهجه مشهدی خود را نگاه داشته و باباطاهر و سعدی نیز چنین کردهاند، اظهار داشت: مولوی از ادبیات عامیانه، اهداف عرفانی خود را بیان میکند و یکی از کارهای هنرمندان این است که آثار میرای ادبیات عامیانه را جاودانه میکنند.
وی ادامه داد: شاهنامه چیزی نیست جز ادبیات عامیانه و بنمایهها، آرزوها، خواستها، شکستها و پیروزیها و اسطورههای مردمی که در زمان فردوسی زیستهاند و او با 30 سال تلاش اثری ماندگار خلق کرد که تا ایران و ایرانی است باقی خواهد ماند.
این نویسنده افزود: ما قبل از نیما یوشیج از مازندران چیزی نمیدانستیم و نیما واژههای طبری و داروک و سایر واژگان مازنی را به ما شناساند و شهریار اگر هیچ نگفته بود و تنها «حیدربابا» را داشت کافی بود که بسیاری آرزو کنند زبان ترکی بدانند چنانکه که بسیاری از عاشقان مولانا در ترکیه میگویند خوش به حال شما که مولانا را به پارسی میخوانید.
به گفته وی، شکسپیر نیز در سوفوکل، هملت و اتللو و سایر نمایشنامهها و آثار خود داستانها و امثال جاری در زبان عامیانه مردم را زنده کرد.
مرادی کرمانی بیان کرد: همان قدر که تخت جمشید احترام دارد لطفعلی صورتگر، فریدون توللی، مهدی حمیدی و دانشور احترام دارند و شما در شهری زندگی میکنید که مملو از این ستارگان درخشان است و اینها در آثار خود شیراز و مردم آن را به جهان معرفی کردند.
وی در تشریح علل جهانی شدن آثار خود اضافه کرد: من به انسان به عنوان انسان مینگرم و حقیقت همچون آینهای است که از آسمان بر زمین افتاده و هر کس تکهای از آن را در دست گرفته و آنچه میتواند را میبیند و از این رو حقیقت متکثر بوده و مهم این است که هر دین، اندیشه یا اعتقادی تا چه حد فرد باورمند به آن را، انسان کرده است.
دیدگاهتان را بنویسید