سایت ندای ندوشن محیطی مناسب و خوب فراهم آورده است تا بتوانیم حرفهایمان را بزنیم و حرفهای همشهریهای عزیزمان را بشنویم و درنهایت به خرد جمعی اعتماد کنیم که بهترین حرف را بپذیرند
اکنون بیش از 16 سال از الحاق ندوشن به صدوق میگذرد و بحمدا… ندوشن تابعه میبد شده است
شاید بگویید چرا از صدوق حمایت می کردید و برایتان ابهام داشته باشد ، باید بگویم الحاق ندوشن به صدوق صرفا حاصل بلوایی بود که مردم زارچ به راه انداختند ، در سال 1376 مصوبه ای وجود داشت که طی آن از مجموع شهرهای زارچ و اشکذر شهرستان صدوق تشکیل شود ، متاسفانه مردم زارچ با بستن راه و آشوب باعث لغو و تغییر مصوبه شدند به نحوی که زارچ به یزد ملحق و بخش خضرآباد به جای زارچ بخشی از شهرستان صدوق شد تا اینجای کار اینجانب دانشجوی پزشکی دانشگاه شیراز بودم و از ماجرا بی اطلاع و به جرات می گویم تمامی کسانی که متهم به دخالت در الحاق ندوشن به صدوق هستند هم اطلاعی از این ماجرا نداشتند .
زمانی که برای گذراندن طرح نیروی انسانی به ندوشن آمدم ( آذر 1376 ) حداقل شش ماه از الحاق ندوشن به صدوق می گذشت بنده و بسیاری از کسانی که متهم به اشکذری بودن شدند بشدت پیگیر بودیم که ندوشن مجددا به یزد ملحق شود ولی در تمامی پیگیری های انجام گرفته متوجه شدیم که استانداری دیگر حاضر به کوتاه آمدن نیست ، خصوصا که ندوشن در کنار جاده سنتو نبود که خطری بیافریند و مثل زارچ آدم متنفذ هم در مرکز نداشت که به راحتی مصوبه را متوقف کند.
امکان الحاق ندوشن به میبد هم در آن زمان وجود نداشت ، چراکه هم برخی شهرستانهای مجاور نمی خواستند میبد بزرگ شود و هم تا زمان استقرار و تثبیت شهرستان تازه تاسیس صدوق صلاح نبود تنش دیگری به مرکز منتقل شود.
اما در اینکه چرا ما با مسئولین صدوق همراهی کردیم ، باید گفت که بنده و بسیاری از دوستان در آن زمان راه فولاد آلیاژی را مسیری می دانستیم که برای رونق ندوشن مفید بود و تنها شهرستانی که این راه را می ساخت صدوق بود لذا همانطور که آن زمان بارها به دوستان نزدیک گفتم « من تا اتمام راه فولاد آلیاژی طرفدار اشکذر هستم » شاید شما ندانید ولی اولین پولی که برای احداث راه فولاد هزینه شد توسط جمعی از مردم اشکذر و با پیگیری آقای رضوانی تامین و پرداخت شد .
بهر حال در آن زمان برای بنده و برخی دوستانی که پس از پیگیری فراوان به این یقین رسیده بودیم که حداقل طی چند سال آینده ندوشن از صدوق جدا نخواهد شد بهترین استراتژی این بود که با مسئولین شهرستان همراهی کرده و حداکثر منافع را برای ندوشن جلب کنیم ، اگر خطا بوده دلیلش این بوده است ، کما اینکه آقای امامی شورای نیوک برای احداث پارک نیوک از اشکذر سیمان میگرفت و از میبد نهال ( به این می گویند آدم فهیم ) ، چرا که به قول قدیمیها هرکی قهر سفره میکنه خودش گشنگی میخوره ، و ما نمیخواستیم با قهر و دوری منابع ندوشن صرف جاهای دیگر شود. شاهد ماجرا کاری است که در طول سالهای 1376 تا 1379 در درمانگاه انجام شد که قبل و بعد از آن نشد و نخواهد شد محض یادآوری می گوییم ، بازسازی محیط داخلی درمانگاه ، الحاق زمین پشت درمانگاه به درمانگاه و احداث چهار باب پارکینگ و انباری ، بهسازی خانه پزشک ، بازسازی و راه اندازی تسهیلات زایمانی ، احداث منزل مسکونی در سمت خانه حاج سبزعلی ، نماکاری درمانگاه ، احداث خانه بهداشت صدرآباد که سالها بود در دواتاق مخروبه مستقر بود و . . .
البته در آن زمان طرفداران اشکذر دو گروه بودند ، عده ای که بخاطر منافع ندوشن که عمده ترین آن همین راه فولاد بود طرفداری می کردند ، این عده از مخالفت مردم ندوشن هم نهایت بهره برداری را میکردند و مسئولین اشکذر را مدام می ترساندند که سریعتر کارها را پیش ببرند ، این عده می دانستند که فعلا اشکذر آش کشک خاله هست و چاره ای نیست جز بودن با آن .
گروه دوم کسانی بودند که صرفا با میبد مخالف بودند و چون مخالف میبد بودند طرفدار هرجایی غیر از میبد هم بودند ، این گروه هم برای خود پیشنه ای از گله مندی از عملکرد میبدیها در گذشته داشتند که برای امثال بنده و جوانترها قابل درک نبود.
بدیهی است که طرفداران میبد هم دو گروه بودند گروه اول کسانی که دسترسی آسانتر و سابق شهریت طولانی تر میبد را دلیل بر ارجحیت میبد می دانستند و گروهی که عاشق سینه چاک میبد بودند و حاضر بودند حتی دهستان هم نباشند ولی جزو میبد باشند.
بهر حال آن روزها چه خوب و چه بد گذشت ، عده ای در این بین اغراض شخصی را وسیله ای قراردادند که از کسانی که کینه داشتند عقده گشایی کنند ، چه تلفن های پر از ناسزایی که به امثال من نزدند و چه افرادی که برای عقده گشایی به دادگاه نرفتند ، و در قبال این مسائل هم گلایه ای نیست چرا که در دعوا نقل و شربت تقسیم نمی کنند ، بهر حال آدمهای فرصت طلب مترصد آشوب هستند تا از نمد دعوا کلاهی برای خود بسازند ، امیدوارم دیگر ندوشن هرگز شاهد آن روزهای تلخ نباشد و گرد سرد زمان بر ناراحتی های گذشته بنشیند و با همدلی و همراهی بتوانیم شهری بسازیم که لایق مردم فهیم ندوشن باشد.
اکنون الحاق به میبد فرصتی است تا با بهره گیری از توان و خوش فکری میبدی ها و پیگیری و دلسوزی ندوشنی ها کاری کنیم کارستان و ندوشنی بسازیم که سرآمد شهرهای استان یزد باشد . انشا ا….
محمدرضا سلمانی
تهران شهریور92
دیدگاهتان را بنویسید